‏نمایش پست‌ها با برچسب اجتماعی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب اجتماعی. نمایش همه پست‌ها

جمعه، شهریور ۱۱، ۱۴۰۱

شاد شدن از مرگ یک شریر

 در سال ۲۰۱۳، وقتی مارگرت تاچر مرد، برخی ها جشن شادی برپا کردند. برای آنها این کار نه تنها مشمیزکننده و خلاف عرف و قواعد اخلاقی نبود بلکه مایه شادی و نشاط هم بود. آنهای که در خیابان ها برای شادی ریخته بودند می گفتند یک شریری که روزگاری در قدرت بود و با پالیسی های مخربش باعث از بین رفتن ساختارهای امنیتی کارگران و لایه های امنیتی زیرین جامعه شده بود، دیگر زنده نیست و شاید از نبودش جهان هم راحت شده باشد، مرگش باید مایه شادی باشد.

امروز در سایت های اجتماعی دیدم خیلی ها از مرگ مجیب الرحمن انصاری شاد شده اند و شادی کرده اند. آیا اخلاقا این کار خوبی است؟ این سوال درستی نیست. سوالی درست تر و دقیق‌ تر این است که آیا کسی که باعث ایجاد نفرت و انزجار و مایه بدبختی و رنج بود نبودنش برای ما آرامش می آورد؟ اگر پاسخ این سوال مثبت است، شادی بر مرگ یک شریر نه تنها یک امر طبیعی است بلکه اخلاقی هم است. ما انسان ها طبیعتا از وضعیتی شاد می شویم وقتی ببینیم رنج ما پایان یافته است. وقتی پای موضوع بقا در میان می آید و اینکه چطور از درد و رنج نجات پیدا کنیم و به زندگی ادامه بدهیم، طبیعتا اخلاق در اینجا هیچ کاربردی ندارد.

نوت: باری من گفته بودم که اخلاقا شاید درست نباشد به مرگ کسی خوشحال بود. اخیرا اما دیگر بر آن باور نیستم. 

سه‌شنبه، خرداد ۰۳، ۱۴۰۱

نگرانی اصلی چیست؟

من شخصا کمتر نگران پوشیدن صورت زنان و حتی وضع کردن محدودیت های دیگر بر آنها هستم. آنچه که ما باید نگران آن باشیم و عمیقا به آن بیانشیم کشتار بی رحمانه هزاره هاست که حالا به یک اتفاق روزانه تبدیل شده است. هزاره ها تنها قربانی قتل های هدفهمند نیستند بلکه حالا با تهدیدهای بیشتری مواجه هستند. این روزها کوچی ها با مواشی شان به کشتزارهای آنها هجوم برده اند، رمه های شان علفزارها را می چرند، درخت ها را قلع و قمع می کنند، مردم را می کشند و زور می گویند، و ده ها بی رحمی دیگر. وقتی خزان فرا برسد، مردم هزاره چیزی برای حاصل برداشتن از کشتزارهای شان را ندارند. آنها با قحطی جدی مواجه اند. این مایه نگرانی است نه صورت زنانی که در تلویزیون و در خیابان ها ظاهر می شوند. حقیقت این است که اگر اسلام واقعی را در نظر بگیریم، همینی است که طالبان، داعش و بقیه گروه های اسلام گرا خواهان آنند.

سه‌شنبه، فروردین ۲۳، ۱۴۰۱

چرا باید مخالف انتقال ذخایر ارزی بود؟

 من حقیقا مخالف انتقال و یا آزاد سازی ذخایر ارزی و یا دارایی های دولت قبلی افغانستان به طالبان هستم. به دو دلیل:

1) دولت طالبان قادر به استفاده از این ذخایر نیست و اگر هم باشد آنرا برای مردم عادلانه مصرف نمی کند. تا حالا هزاران تن کمک های سازمان ملل به افغانستان سرازیر شده است اما اکثر مناطق هزاره نشین حتی یک بار هم از آن کمک ها برخوردار نشده است. مثلا، خانواده ها در مناطق جنوبی و شرقی افغنستان مانند جلال آبد و هلمند، 38 تا 42 بار کمک دریافت کردند اما در مناطق مرکزی و شمال حتی یک بوجی برنج و یا یک قوتی روغن دریافت نکرده اند.

2) این پول طالبان نیست و حقیقا از افغانستان هم نیست. اینها کمک های بلاعوض کشورهای کمک کننده غربی است که طالبان حق ندارند از آن برخوردار شود. حتی حق دادخواست به آنها نباید داده شود.

و مخالف این هم هستم که بازماندگان قربانیان یازده سپتامبر از این پول برخوردار شوند چون کسانی که حمله یازده سپتامبر را مرتکب شدند اهل سعودی بودند نه افغانستان.

این ذخایر باید روزی به افغانستان واگذار شود اما نه حالا. میدانیم حکومت طالبان هم پایدار نخواهد بود و این متاسفانه یکی از ویژه گی های آن کشور مفلوک است که باید اذعان کرد.

یکشنبه، اسفند ۲۹، ۱۴۰۰

ترامای زمانهء ما

امروز در واشنگتن پست خواندم که وزیر اقتصاد دولت قبلی افغانستان اوبر کار می کند تا مخارج خود و خانواده اش را فراهم کند. دیر یا زود باید این کار را می کرد. خیلی های دیگر هم مجبور خواهند شد راه او را دنبال کنند. مهاجرت و برکندن از جایی به جایی دیگر این تاوان را دارد.

شاید اینکه می گویند پول در آوردن را عیب نیست حتی اگر از نازلترین راه (کار) ممکن پذیر باشد فقط یک کلیشه است. حقیقت امر این است که در دنیای مدرن رو آوردن به هر کاری همراست با هزار عیب و طعنه. ممکن است برای مدتی آدمی با خودش کنار بیاید که هر کاری پیش آمد خوش آمد و هیچ عیبی نیست اما راست مطلب این است که در درون این تصمیم گیری و قناعت ساختن روح سرشار، انباری از اما و اگرها نهفته است که در گذر زمان به شیوه های مختلف مشکل روانی آشکار خواهد شد. جنبهء حقارت و ترامای آن نه تنها در یک نسل بلکه نسلها باقی خواهد ماند.

یکشنبه، دی ۱۹، ۱۴۰۰

افغانستان مادر تناقض ها

مسخره گی روزگار را می بینید؟ طالبان گفته است که فیض الله جلال را به این خاطر بازداشت کرده که مردم را علیه نظام تحریک می کرده. به این کلمه "نظام" کمی درنک کنید، لطفا. یک گروه جنایتکار و تروریست ادعای نظام می کند و از مردم هم می ترسد که مبادا علیه استبداد شان بایستند. آدم می ماند واقعا چه بر سر مردم آمده است. شما در هر کجایی دنیا وقتی دیدید همه چیز روبراه است و اگر خواستید کمی خود را گیچ و منگ کنید، آنگاه به افغانستان فکر کنید. افغانستان مادر تناقض هاست. جایی که عقل آدم از کار میفتد.

دوشنبه، خرداد ۱۷، ۱۴۰۰

نسل کشی علمی

فهم بعضی از قومگرایان و راسیست ها آنقدر پیچیده و تلطیف ناپذیر است که قتل عام هزاره ها را نمی خواهند بپذیرند. به گفتهء خود شان می خواهند نسل کشی هزاره ها را علمی درک کنند. شما با این تیپ از آدم ها با هر نوع منطقی وارد بحث شوید عبث است. چون نه آنها قانع می شوند و نه به حرف کسانی دیگر جز خود گوش می دهند. 

سه‌شنبه، فروردین ۲۴، ۱۴۰۰

خارج می شوند

آمدند، تار و مار کردند، حالا بر می گردند. بعد می ماند مردم بخت و فلک زده که نه راه فرار دارند و نه هم توان مقابله با دیو توحش. حالا یک عده از اینها شادی می کنند که آهای آمریکا را به زانو نشاندیم. نه، به زانو ننشاندی، اینها خود شان بیرون می شوند. ماموریت شان به پایان رسیده است. سیاست جنگ ها همیشه این طوری است. می آیند، می کشند و بعد بر میگردند از همانجا که آمده بودند. در دنیای جنگ، هیچ چیز پایدار نیست. تنها چیزی که پایدار است و قابل تغییر نیست حماقت مردم افغانستان است. آنها تحمیق تاریخی شدند. به خود می بالند که آمپراطورها را شکست داده اند. نمیدانند که آمپراطورها همیشه جنگ های شان مقطعی است. از یک جایی شروع می کنند و از یک جایی دیگر خارج می شوند.

جمعه، اسفند ۱۵، ۱۳۹۹

ناسپاسی بی حد و حصر

یک لحظه به این فکر کنید، یک دختر هزاره از بامیان برای آموزش دختران به اسپین بولدک می رود تا دختران پشتون را سواد بیاموزد اما در کنج دیگر کشور، در سرخرود جلال آباد، مردان پشتون گلوی هفت تا هزاره را می برند. این است عنعنه و رسم پشتون ها نسبت به نیکی و خوبی هزاره ها. ما می رویم تا آنها را از تاریکی نجات بدهیم، آنها در پی نابودی ماست. ما را می کشند. عجیب است. در تنها جایی که عقل آدم از کار می افتد و نمی تواند برای وحشی گری و بربریت انسانها دلیلی پیدا کند افغانستان است.

یکشنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۹۹

گلدین گلوب

جایزه بهترین اکتور کامیدی گلدین گلوب به ساشا برن کهن رسید. فکر می کنم این یک داوری خوب و بجا بود. هرچند برنامه ملال آوری بود ولی خوب در این وضعیت نکبت بار همین است که هست.

پنجشنبه، دی ۲۵، ۱۳۹۹

به ایدیولوژی تمرکز کنیم نه فرد

وقتی موضوع تحقیر نژادی در میان می آید شخص نباید مورد توجه قرار بگیرد بلکه بیشتر باید روی آن تروپ های تحقیر آمیز نژادی تمرکز شود. به این معنی که ما نباید زیاد روی یک شخص تمرکز کنیم. فرد تغییر می کند و همینطور باور ها و دیدگاهایش. ولی من نمی فهمم آدم در چه شرایطی قرار می گیرد که آن تروپ های تحقیرآمیز نژادی را به زبان می آورد؟

 مهم اینجاست که بستر و وضعیت آن لحظه ای که فرد چنین امر شنیعی را مرتکب می شود بررسی و شکافته شود. مثلا زهرا باید توضیح بدهد که در آن لحظه چه شرایطی و چه چیزی او را تحت تاثیر قرار داده بود که در برابر یک آدم بی غرض به تروپ های تحقیرآمیز نژادی پناه ببرد. این به ما کمک می کند که به بستر این نوع تروپ های تحقیرآمیز فکر کنیم نه به خود زهرا. خود او تنها انتقال دهنده آن است نه پرورنده آن. این تروپ ها بخشی از یک ایدیولوژی نژادی است که بصورت تاریخی توسط اقوام حاکم برای سلب هویت انسانی هزاره ها و نهایتا به انزوا بردن آنها از اجتماع، رشد کرده است. ما باید این ایدیولوژی را هدف قرار بدهیم نه فرد را. افراد سریع تغییر می کنند اما ایدیولوژی نه تنها نمی میرد بلکه سرسختانه برای ماندگاری اش تقلا می کند. ما باید گوشه های پنهان این ماندگاری را کشف کنیم به جایی اینکه به جان یک فرد بچسپیم.

سه‌شنبه، دی ۲۳، ۱۳۹۹

چیزی بنام "نژاد" وجود ندارد

 باری، دوستی از من در مورد دی ان ای پرسیده بود و اینکه داده ها را برایش تحلیل کنم. رشته من بیولوژی نیست ولی ما بارها در مورد دی ان ای و ساختار آن درس داشتیم و صحبت کردیم. من به این دوست توضیح می دادم که نژادی بنام "هزاره" از لحاظ بیولوژیکی وجود نداره، این فقط یک بناء یا برساخت/محصول اجتماعی و فرهنگی است. مردمی که خود را هزاره می پندارند وجود دارند همانطور که مردم پشتون، تاجیک و بقیه اقوام وجود دارند ولی اینکه خونی یا دی ان ای مشخصی که آنان را از همدیگر شناسایی بکند وجود ندارد.  اینکه آن دوست پذیرفت یا خیر، باشد. 

وقتی در مورد افراد صحبت می کنم نباید قوم و نژاد آنان را دخیل کنیم مگر اینکه آن فرد و عملکردش در آن بستر گره خورده باشد و از آن نماینده گی بکند. ولی هنوزم، من فکر میکنم این افراد است که در برابر اعمال شان مسئولند نه کسی دیگر. به همین خاطر وقتی ما از کسی انتقاد میکنیم این را باید به یاد داشته باشیم. هدف من از آن خاطره تلخ فقط تا همین حد بود. فرد باید مسئولیت بپذیرد، عذرخواهی بکند، فرقی نمی کند که واقعه ای 20 سال پیش باشد یا 20 روز پیش. یک چیزی اتفاق افتاده است در تاریخ.

شنبه، دی ۱۳، ۱۳۹۹

فهم مخدوش از وقایع

 چند روز پیش با دوستی در مورد حملات زنجیره ای علیه روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر و یا هم کسانی که سرشان در تن شان میارزد، صحبت می کردم. استدلال این دوست این بود که بعد از شش ماه مردم خسته می شوند و علیه طالبان به پاه می خیزند. این دوستم سالهاست در مطبوعات کار می کند. نگاه اینقدر ساده انگارانه به وضعیت موجود نه تنها اشتباه است بلکه خطرناک است. این وضعیت نامعلوم که همه بسر می برند، معلوم نیست پایانش به کجا خواهد انجامید. هنوز سازمان های امنیتی و اطلاعاتی به این مسئله نتوانسته اند پی ببرند که پشت این نوع حملات اسرارآمیز کیهایند. 

جمعه، فروردین ۲۱، ۱۳۹۴

تظاهرات سرتاسری هزاره های دایاسپورا

امروز و دیروز، هزاره های دایاسپورا، در سرتاسر جهان برای آزادی ۳۱ نفر مسافری که اخیرا در ولایت زابل توسط افراد سیاهپوش و نقابدار ربوده شده اند دست به تظاهرات می زنند. کسانی که در این تظاهرات شرکت می کنند، بد نیست برخی موضوعات اساسی که در طول تاریخ هزاره از آن رنج برده اند را رک و بی پرده به گوش گروه های مدافع حقوق بشر و کشورهای حامی اقلیت ها رسانیده شود. 

دوشنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۹۴

اول می کشند، بعد ازش تجلیل می کنند

ویدیوی تشییع جنازه فرخنده را در بی بی سی دیدم، زنان خشمگین فریاد می زنند 'ما همه فرخنده ایم،' ظاهرا، کسانی هم هستند که از گوشهء جیغ می زند الله اکبر؛ همان الله اکبرهای که فرود آمدن سنگ و چوب را بر پیکر فرخنده بدرقه می کردند.  خشم و احساس همه آنهایی که در مراسم تشییع جنازه آن جوان نگون بخت شرکت کردند قابل درک و تحسین است .

بعضی تظاهرکنندگان زن به رسانه ها گفته اند که خواهان عدالتند، خیلی خوب. اما وقتی می گویند افغانستان خطرناک ترین جای برای زنان هستند یعنی که حرف های دیگران را تکرار می کنند. رسانه های غربی وقتی در مورد وضعیت زنان و اطفال افغانستان گزارش می نویسند، یکی از تعبیرهای که همیشه استفاه می شود همین "افغانستان خطرناک ترین جای" را به کار می برند. من مطمئنم زنان در کابل می توانند حرف های خوبتر و جدی تری بزنند به جایی توسل شدن به کلیشه گویی.

پنجشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۹۳

اهل حق چه کسانی هستند؟

امروز به ویدیوی تظاهرات هزاره ها نسبت به ترکیب کابینه اشرف غنی برخوردم. هزاره ها اعتراض کردند که حق شان پایمال شده است. من فکر می کنم هزاره ها به جایی اینکه به خیابان ها سرازیر شوند باید جلو درب خانه های رهبران شان تجمع کرده علیه آنها اعتراض کنند. تنها تبعیض علیه هزاره ها نیست که با آن این قوم دست و پنجه نرم می کنند بلکه خیلی از عناصر دیگر دخیل استند که باید به آنها پرداخته شوند. این نوع اعتراضات نه تنها به سود هزاره ها نیست بلکه باعث سبکی و نمایانگر نپختگی و ناآزمودگی سیاسی آنهاست.

یکشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۹۳

تلخی ای تعصب و ناشکیبایی

در این اواخر سر و صداهای زیادی بلند شده است نسبت به برداشتن نام فیض محمد کاتب هزاره از جاده پول سوخته - دارالامان. این کار ظاهرا توسط شهرداری کابل صورت گرفته است و ممکن است کسانی دیگر هم در این قضیه دخیل باشند. برای شهرداری کابل و کسانی دیگر، شاید این قضیه خیلی سطحی بنظر رسیده باشد. در ذهن آنها شاید تنها قضیه تغییر نام مطرح بوده است و گویا این مسئله آنقدر دردسرساز هم نیست. علاوه بر این، شاید آنان فکر کردند که دولت حق دارد هر کاری بکند. چیزی که آنها تصورش را نمی کردند، عکس العمل هزاره ها در برابر تصمیم شهرداری و عملکرد آن بود.

contact

نام

ایمیل *

پیام *