جمعه، مرداد ۰۷، ۱۴۰۱

زباله کردن فرهنگ

من مشکل دارم با استدلال سفیدهای که می گویند باید به فرهنگ های مردم حتی اگر بدترین هم باشد احترام گذاشت. بگذارید یک نمونه بیارم. یک مرد افغانستانی که پشتون است بعد از سقوط دولت افغانستان همراه خیلی های دیگر به خارج از کشور انتقال داده شد. او فعلا در یکی از کمپ های مهاجرین در یکی از کشورهای خلیج فارس نگهداری می شود. او دو زن دارد. زن دوم و جوانش را منحیث خواهرش ثبت کرده است. توقع نمی رفت که بیشتر از ۹ ماه در کمپ بماند. بعد از مدتی همسایگانش متوجه شدند که زن جوان دارد شکمش بالا می آید. مردم گمانه زنی را شروع کردند. آیا این مرد با خواهرش می خوابد و حالا حامله اش کرده است!؟ من این قضیه را از نزدیک دنبال کردم.

در طی این مدت، مردکه از شرم، خانم یا خواهرش را حتی از در اطاق نمی گذاشت بیرون شود. مقامات کمپ متوجه شدند اما نمی دانستند چه کار کنند. از خانم اولش شش فرزند دارد. زن دوم/خواهرش چند هفته پیش یک بچه به دنیا آورد. دیروز شنیدم که در هفته آینده قرار است این مرد با دو زن و بچه هایش به آمریکا انتقال داده شوند.

من این مورد و چندین تا از این نوع را با دوستان سفید آمریکایی ام در میان گذاشتم. می گویند این فرهنگ شان است و احترام باید گذاشت. من عمیقا با این نوع دیدگاه مشکل دارم. این نگاه نگاه خطرناک و نابرابر و ناانسانی است. بخشی این نوع نگاه اورینتالیست است. به این معنی که می گویند آخر این آدم ها با ما فرق دارند. این ها عقب مانده و وحشی اند. ما پیشرفته و مدرن هستیم. نمی شود آنها را با ارزش ها و استاندارد انسانی خود مان قرار بدهیم. آنها نقطه تضاد است برای اینکه بدانیم که بین ما و آنها چه فاصله های است که باید طی شود و هرگز هم شاید طی نخواهد شد. بلی، وقتی کسی به شما می گویند فلان چیز فرهنگ فلان مردم است به عمق این نگاه غیرانسانی و نابرابر توجه کنید که چقدر آزار دهنده است. این موضوع مرا عمیقا آزار می دهد. بعضی از فرهنگ ها را باید زباله کرد، از جمله سنت ها و رفتارهای غیرانسانی و مزخرف که در افغانستان رایج است. بخشی این دینی است. آیا دین را هم زباله کرد؟ بلی، دینی که با ارزش های مدرن انسانی مغایرت داشته باشد باید زباله کرد.

پنجشنبه، مرداد ۰۶، ۱۴۰۱

قرن تاریک

قرن ۲۱، قرن تاریکی خواهد بود نه تنهای برای انسان افغانستانی بلکه برای همه مردم در اقصاء نقاط جهان. بخشی از این تاریکی مربوط به تشدید وضعیت اقلیمی خواهد بود اما قربانیان این حوادث یکسان نخواهد بود. کشورهای فقیر و مردمش زیان های بیشتری متحمل خواهند شد. نمونه اش را در افغانستان می بینیم. در طی یک ماه گذشته چندین بار سیلاب آمده و زمین های مردم را زیر آوار خاک و ریگ گم کرده است. در قریه ما دیروز سیلاب آمده، همه چیز را با خودش برده، درخت ها و جویبارها همه و همه زیر آوار سیلاب رفته است. چندین تا ویدیو از ولسوالی جاغوری دیدم. آنها هم همین وضعیت را تجربه کرده اند. این وضعیت ادامه خواهد یافت. مردم فقیرتر و گرسنه تر خواهد شد. در نتیجه امنیت در شهرها بدتر خواهد شد. مردم برای دسترسی به حداقل زندگی دست به جنایت های بی شماری خواهند زد. طالبان یکی از نمونه هاست. آنها تنها برای خدا و اسلام نمی جنگند و اگر جنگیده اند هم از این به بعد اهداف منازعه تغییر خواهد کرد. ما در قرن تاریکی فرو خواهیم رفت. جهان بدی خواهد بود. جنگ اوکراین، تهدیدهای آمریکا و ناتو به امنیت جهانی و گازهای گلخانه ای، همه و همه ما را به نابودی خواهد برد. بدتر اینکه رهبران کشورهای صنعتی غربی گستاختر و خونخوارتر می شوند. نمونه آن را ما در آمریکا و کشورهای غربی علیه چین، کشورهای آسیایی شرقی، ایران و روسیه می بینیم. 

دوشنبه، تیر ۲۰، ۱۴۰۱

کاری از مصطفی کیا

آدمی در پیرامونش چقدر بی توجه و فراموشکار است. من تازه کارهای ناتمام و یا تمام شده یادش بخیر مصطفی کیا را کشف می کنم، آنهم به کمک انترنت و یوتیوب. دلیل اش این است که من وقتی برای درس های دانشگاهی به آمریکا آمدم رابطه ام با دوستانم محدود شد. برای مدتی نمیدانستم که کی کجاست و چه کار می کند. در کانال یوتیوب Mustafa Kia که در سال 2010 ایجاد شده است چندین تا ویدیو دیده می شود که ظاهرا بخشی از پروژه های زیردست مصطفی بوده اند. یکی از آنها تریلر مستندی در مورد وبلاگ نویسی در افغانستان است. کسانی که در ویدیوی زیر دیده می شوند دوستان منند. شرایط نابسامان مملکت، هر کدام اینها را به اکناف دنیا پراکنده کرده است به شمول خالق این ویدیو که دیگر زنده نیست.

جمعه، تیر ۱۷، ۱۴۰۱

عکس های مصطفی کیا

این چند تا عکس مصطفی کیا را من از آرشیف عکس هایم پیدا کردم. این عکس ها در سال های 2005 و 2006 گرفته شده اند.




 

مصطفی کیا

این فیلم کوتاه از مصطفی کیا است.

شنیدم مصطفی کیا دوست دیرینه من درگذشته است. در اخبار خواندم که از ارتفاع 1400 متری به تهیگاه پریده به امید اینکه خودش را به طناب که از دو طرف صخره وصل بوده معلق بکند. جزییات اینکه چطوری این کار را کرده روشن نیست ولی در منابع ایتالیایی ذکر شده که ظاهرا با صخره برخورده و جان داده است. معلوم نیست چطوری با صخره برخورد کرده، شاید طناب ناگهان قطع شده، شاید هم (حدث میزنم) آویزان از طناب به صخره برخورد کرده است. من این خبر را که خواندم، مغزم سوت کشید. می خواستم بگویم، مصفطی! بچه عاقل! آخر این چه کاری بود که تو کردی!

خیلی دلم سوخت. من عکس های زیادی از روزها و شب های که هر دوی مان در کوچه و پس کوچه های کارته سخی پرسه می زدیم دارم. من و مصطفی باهم همکار هم بودیم. چه روزهای خوبی بود! خیلی متواضع و با جنبه بود. موسیقی بلد بود و عکاس خوبی هم بود.

چهارشنبه، تیر ۱۵، ۱۴۰۱

خواجه ظریف چشتی

من خیلی بدشانسم. امروز در بی بی سی دیدم که کسی بنام خواجه ظریف چشتی در این جهان بوده و پیروان زیادی در هندوستان داشته است. خیلی حیف شد او را کشتند. در یوتیوب رفتم دو سه تا ویدیوی او را دیدم. در یک ویدیو از جادوی انگشتر عقیق صحبت می کنم و در ویدیوی دیگر رقص سماع برپا کرده و در یکی دیگرش دست بر سر و صورت مردم می کشد. در قریه ما سادات می آمدند این کارها می کردند، دست بر سر و صورت خرد و کلان می کشیدند، دستمال به کمر دختران و زنان می بستند و به دهان کودکان تف می کردند. آن زمان این چیزها عادی بود.

خواجه ظریف صدای نرم و جذابی داشت. نحوه سخن گفتن او مرا به یاد رفیع جنید در کابل انداخت. او وقتی شعر و داستان می خواند لحن صوفیانه می گرفت.

بهرحال، بودن کسانی مثل خواجه ظریف برای جامعه مفید است. آنها بهانه ای می شود برای کانون های انطباق ناپذیر اجتماع. خواجه ظریف یک پدیده فرهنگی است همانطور که محمد و کسان دیگر بودند. کاش اندک مسامحتی بودی و این آدم از جور جباران خونخوار رهانیده می شد. حیف شد.

شنبه، تیر ۱۱، ۱۴۰۱

سازشگری: هنر زنده ماندن

از لحاظ سیاسی، هزاره ها گزینه های محدودی پیش رو دارند و داشته اند. تنها گزینه ای که فعلا هزاره ها را می تواند از نابودی جمعی نجات دهد کنار آمدن با طالبان است. مقاومت و جنگ راه معقولی نیستند.

حالا ممکن است کسی این سوال را از من بپرسه: آقای محترم، منظورت اینه که با طالبان همکاری کنیم؟ ضرورتا نه ولی اگر فایده ای در آن باشد، چرا نه. 

زیر ساخت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی افغانستان که در طی ۲۰ شکل گرفته بود کاملا فرو ریخته است. اگر همین گروه برای ۱۰ سال و یا بیشتر در قدرت بمانند و امنیت نسبی را دست و پا کنند که در آن زیر ساخت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دو باره شکل بگیرد، به نفع همه است. هزاره ها باید در این نفع سهم بگیرد. این خودش مبارزه و مقاومت است. و مهم تر از همه، هزاره ها به یک اصل ذاتی که همانا سازگاری و انطباق با وضعیت سیاسی، اجتماعی، و محیطی است عمل کرده است. این همان اصل هنر زنده ماندن برای بقا است که ما انسان ها در طول تاریخ تحول و تکامل مان آن را آموختیم. اگر چنین اصل را هزاره ها در نظر نگیرتد و به آن عمل نکنند، ممکن است تاوان سختی متحمل شوند. 

contact

نام

ایمیل *

پیام *