اخیرا شنیدم که دست اندرکاران دانشنامه هزاره دلیلی اینکه که چرا کشتار و قتل عام مردم هزاره، از ارزگان گرفته تا افشار، را در قالب جنگ تعریف و تشریح کرده اند گفته اند که ما نمی خواهیم مردم هزاره را "ضعیف" و یا قربانی جلوه بدهیم. این نگاه جالب است اما مشکلات جدی دارد.
تصور کنید شما در تمام عمر نه بلکه برای چندین نسل قربانی بودید و هستید. سرانجام نسلی از شما از راه می رسد و تصمیم می گیرد که بابا، دیگر بس است. ما از این موضع و روایت قربانی بودن خسته شده ایم. ما می خواهیم تاریخ مان را طوری روایت کنیم که دیگر احساس ضعیف بودن نکنیم. پس چیزی که ممکن است اتفاق بیافتد این است: وقتی شما تصمیم می گیرید که تاریخ یک گروه قومی را ضعیف نشان ندهید پس حتما قوی معرفی می کنید چون حد وسط وجود ندارد. بنابراین، برای این کار، شما مجبورید به آن فجایج بشری که شما را ضعیف نشان داده اند و یا می دهند یا نپردازید و اگر هم پرداختید طوری آن فجایع را بیان کنید که "ضعیف" ظاهر نشوید. به این کار می گویند تحریف (distortion).
من به دو نکتهء مهم و تبعات خطرناک این تحریف و یا "ضعیف جلوه ندادن هزاره ها" توسط دست اندرکاران دانشنامه را اشاره می کنم.
یک:
بگذارید با سوال مطرح کنم: نویسندگان و دست اندرکاران دانشنامه هزاره باید توضیح دهند که چگونه و با چه ضوابط و معیاری حقوقی و حقوق بشری به این نتیجه رسیده اند که نسل کشی و قتل عام های هزاره ها را از ارزگان گرفته تا افشار در قالب "جنگ" مطرح کنند؟ آیا آنها با بازماندگان قربانیان این قتل عام ها صحبت کرده اند و می دانند آنها چه درک و حسی از آن فجایع بشری دارند؟ بیشتر از یک قرن از نسل کشی هزاره ها در دوران عبدالرحمان خان می گذرد، دست اندرکاران دانشنامه با چه معیار حقوق بشری و اخلاقی به این نتیجه رسیده اند که در مورد آن قتل عام ها دست به قضاوت ببرند؟ در تیم دانشنامه، آیا افراد و یا تیمی از حقوقدانان حضور دارند که توانسته باشند در تشریح موارد نقض حقوق بشر با استناد به قوانین حقوق بشر بین الملل و سازمان های مدافع حقوق بشر در مورد مدخل های قتل عام های هزاره ها در ارزگان و افشار نظر دهند؟ اگر چنین افراد و یا تیمی وجود دارد، آیا آنها وجه انسانی قضیه قربانیان را چگونه توجیه کرده اند؟ آیا دست اندرکاران دانشنامه هزاره چنین حق و امتیاز اخلاقی را دارند که امروز به بیشتر از ۱۳۰ سال قبل بنگرند و تصمیم بگیرند که روایت از قتل عام های هزاره های را، که اکنون خاک شده اند، طوری ارایه کنند که هزاره های امروزی "ضعیف" و قربانی جلوه داده نشوند؟
دو:
می دانیم که هزاره ها مورد ظلم و ستم بی حد و حصری واقع شده اند و می شوند. قتل عام شده اند و به بردگی گرفته شده اند. آواره و کوچ های اجباری داده شده و می شوند. در طی دو دهه گذشته نیز تحت حاکمیت جمهوریت و اکنون تحت حاکمیت طالبان، هزاره ها بصورت سیستماتیک مورد حملات خونین در مکاتب، مساجد، سالن های ورزشی، سالن های عروسی، شفاخانه، خیابان و در هر جایی ممکن، قرار گرفتند.
و همه هم می دانیم که در سالهای اخیر فعالیت های زیادی توسط دیاسپورای هزاره صورت گرفته است تا نسل کشی هزاره ها به رسمیت شناخته شود. اکنون این روایت سازی تیم دانشنامه و تحریف رویدادها می تواند درست در نقطه مقابل فعالیت دیاسپورای هزاره قرار گیرد و اینجاست که این روایت مشکل آفرین می شود. سد راه می شود. چون برای ضعیف جلوه ندادن هزاره ها، آنها را باید قوی نشان بدهیم و برای این کار، باید از ابعاد انسانی قضیه قربانی بودن و یا ویکتیمهود (victimhood) هزاره ها چشم پوشی کنیم.
اینجاست که ما با ابعاد وحشتناک این نوع تحریف روایات روبرو می شویم. اکنون سوالی که مطرح می شود این است که آیا گروه دانشنامه هزاره ناخواسته علیه جریان داد خواهی برای شناسایی نسل کشی هزاره ها قرار نگرفته اند؟ آیا آنها واقعا از این مسئله آگاه اند که ممکن است در آینده دانشنامه ای را که آنها تهیه کرده اند/می کنند علیه هزاره استفاده نخواهد شد؟
بنابراین، خوب است که تیم دانشنامه اگر کار و فعالیت خود را ادامه دهند مسولیت تاریخ و حقوقی دارند که در روایت این گونه مسایل توجه بیشتری کنند و قبل از ادامه کار به سوالات مطرح شده در مورد این مسائل پاسخ روشن دهند.
مطلب مرتبط:
جدال بر سر دانشنامه هزاره و بحث هویتی هزاره