۷ آبان ۱۴۰۴

جایزه صلح نوبل و امپریالیسم غربی

جایزه صلح نوبل، یک جایزه ای صلح بی طرفانه نیست. اگر بخواهیم انگیزه اخلاقی جایزه صلح نوبل را بدانیم به گذشته نگاه کنیم. یکی از کسانی که جایزه صلح نوبل را دریافت کرد هنری کسنجر بود. او مشاور امنیت ملی ریچارد نکسون بود و کسی که مسول بامباران کامبوج، لاوس و وتنام بود. به جایی قرار گرفتن در جایگاه اخذ جایزه نوبل باید در دادگاه  جرایم جنگی حاضر می شد.

نمونه اخیرش اوباما است. در سال ۲۰۰۹، آدمی که تازه رئیس جمهور شده بود و هیچ کاری نکرده بود یک دفعه حایز جایزه نوبل می شود. گفته اند که وقتی خبر برش رساندند، بهت زده شده بود.

امسال جایزه صلح نوبل را به ماریا کورینا ماچادو یکی از رهبران مخالف نیکولاس مدورو و تحت حمایت آمریکاست، داده اند. خانم ماچادو بدنبال دخالت آمریکا در امور کشورش است. او خودش را با ترامپ و تیمش که حالا دست یه یک سری کارهای فراقانونی می زنند شهروندان ونزویلا را در آب های بین المللی به قتل می رسانند، نزدیک کرده و می خواهد دولت مدرور را سرنگون کند.

حقیتی که نمی شود از آن چشم پوشی کرد اینه که جایزه صلح نوبل هیچگاه بی طرف نبوده البته به استثنای جوایزی که در زمینه های علمی داده می شود ۰ ممکن است چیزهای نامیمونی حتی در همین مورد بیرون بیاید اگر تحقیقات صورت بگیرد نسبت به اینکه چه چیز باعث می شود بعضی ها جایزه را دریافت کنند و بعضی های دیگر نه. 

خلاصه کلام اینکه وقتی گذشته نگاه کنیم، جایزه و بنیاد نوبل همیشه  یک تنیدگی با امپریالیسم و قدرت های غربی داشته است. اهمیت اخلاقی و فلسفی این نوع جوایز خیلی وقتاست که زیر سوال رفته است تنها چیزی که ما را دچار سراسیمگی و هیجان می کند خبری است که سر تیر رورنامه های جهان می شود. 

۴ آبان ۱۴۰۴

وضعیت دانشجویان هزاره در دانشگاه کابل

این خبر در باره اینکه دانشجویان سنی دانشگاه کابل رویه طالبانی را پیشه کرده اند و در خوابگاه های دانشجویان هزاره بدون اجازه وارد شده و کارت های دانشجویی را از آنها مصادره می کنند و دست به ارعاب و تهدید می زنند تا آنها دست به تغییر عقیده بزنند، وحشت ناک است. این خبر تا آن حد جدی است که آیت الله واعظ زاده بهسودی مجبور شده است در دانشگاه کابل برود و با دانشجویان هزاره صحبت بکنند، چطور تا حال ساکت مانده است؟

۲ آبان ۱۴۰۴

درد و رنجی که متاع می شود

در هنگامه خروج نیروهای آمریکا از افغانستان هزاران نفر به میدان هوایی کابل هجوم بردند. بعضی از آنها، شاید برای فرار از تالبان، از طیاره ای که در باند میدان در حال حرکت بود بالا رفتند. حداقل دو نفر از آنها از آسمان به زمین افتادند و یکی از آنها در چرخه طیاره گیر افتاده تا قطر بدنش در ارتفاع بلند و در مسیر باد تکان می خورد. بعدها گزارش داده بودند که قطعه های جسد انسان از لای چرخ های طیاره پیدا کرده بودند.

چند روز بعد یک فروشگاه اسلحه در شهر اوکلند نیوزلند تی شرت های را به فروش انداخت که رویش نوشته شده بود "Kabul Skydiving Club." زیر آن نوشته تصویر دو نفری نشان داده می شود که از طیاره افتاده اند و در حال سقوط اند. 

همزمان، در آمریکا در سایت Etsy همان تی شرت ها را به فروش انداختند. امروز متوجه شدم که همان تی شرت ها با همان مارک اما بدون عکس افراد در حال سقوط در یک وب سایت بنام American Triggers Pullers هنوز هم به فروش می رود. به راستی این تی شرت ها را کیها می پوشند و چه حسی دارند؟

بصورت اتفاقی، امروز عکس های آن تی شیرت را دوباره دیدم. گویا زخمی در دلم تازه شد نسبت به اینکه چقدر بیچاره شدیم. حتی درد و رنج ما برای کالای می شود تا در تن شان کنند و لذت ببرند. رنج و درد ما به فروش برود و آدم ها سرمایه بسازند و عیش کنند.  درد و رنج ما بهانه ای شود برای مسخره بازی و مسخره گویی. درد و رنج ما باعث کار و درآمد شرکت های شوند تا ارابه اقتصاد کاپیتالیسم از حرکت نیفتد و خون ما روغن چرب کننده ای شود تا لاستیک های کاپیتالیسم راحت حرکت کند.

می آید، می درند، می کشند، برباد می کنند. وقتی بر می گردند با نیشخندهای گزنده به ما می گرند. 



۳۰ مهر ۱۴۰۴

قربانیان کاج به منظور کسب و کار و درآمد یوتیوبرها

من واقعا از این نوع کارها نفرت دارم. از کارهای که هزاره ها را من حیث کسب و کار و درآمد استفاده می کنند و خصوصا اینکه قربانیان حادثه کاج را تبدیل به کالای ویدیوی به منظور کسب درآمد استفاده کنند. کسی است به این دختران خبر بدهند که این کار را نکنند و این خانم فروتن را هم ازش بخواهند از این کار انزجارآمیز دست بردارد؟

۲۳ مهر ۱۴۰۴

طرحی که برای صلح نیست

طرح صلح غزه که شامل 20 بند میشه اصلا طرح صلح نیست بلکه یک طرح آتش بسی است که ممکن است زیاد طول نکشد. طرحی که باند ترامپ با نیت گسترش دامنه اقتصادی خانوادگی در خاورمیانه پیشنهاد کرده و جرید کوشنر که حالا سر و کله از همه جاه دوباره پیدا شده و خودش را یک مهره ضروری و بالقوه ارایه می کند، پر از ابهامات است.

جدا از این، در کجا دیدید که اسراییل به طرح صلح متعهد بماند؟ نمونه اش را پیش چشم مان می بینیم که علی رغم موافقت صلح با لبنان، اسراییل بصورت روزانه جنوب لبنان را بمباران می کند. 

۲۱ مهر ۱۴۰۴

موجودی سرافکنده

توضیح این تصویر همان چیزیه که جواد نوشته اما این آدم ها مرد نیستند، موجودی اند که نمی شود عنوان مردی را گذاشت، موجود مذکرند تنها. اینها آدم های پر از نفرتند. نفرت از مادرشان، از خواهر شان، از زنان شان، از دختر شان، خلاصه از انسانیت. موجودات که تازه از کوه ها و غارها بیرون خزیده اند ولی حالا می بینید که لامذب سیاست جیوپالیتیک -- که به قول معروف خواهر و مادر نمی شناسد -- اینها را به کجاها که نکشانده است. 

شما اگر تاریخ افغانستان را مرور کنید موجودات مثل این زیاد بودند: پر از نفرت، خایه مال کشورهای امپریالیستی و کولونیال تا سلطه قومی شان را حفظ کنند و خلاصه پر از نفرت علیه زنان شان. این ها آدم سراپا ذلیل اند، رذیلند، و ضعیفند. اینها از زن ها می ترسند. تنها جایی که اینها ممکن است سرهای شان را بالا بگیرند همان غارها و کوه هاست.

۲۰ مهر ۱۴۰۴

خدا یکی، هزاره یکی

در گوشه راست این ویدیو یک بنر است که در گوشه ای راستش نوشته شده است "خدا یکی" ظاهرا در گوشهء چپ آن که دیده نمی شود این باشد "هزاره یکی." 
این ویدیو و صدها ویدیوی این چنینی که از جشن روز همبستگی هزاره ها در آلمان ثبت شده است خیلی چیزهای قشنگ و دیدنی و حظ کردنی را نشان می دهد اما برای من یک چیز بیشتر از همه جذاب تر است. آن اینکه هزاره ها از زندگی لذت می برد. همان زندگی را که تالبان و اقوام غالب در افغانستان بر هزاره ها و زنان نه تنها تنگ کرده است بلکه کاملا از آنها گرفته است. هزاره می خواهند لذت ببرند. شاید قضاوت بشند اما می گن "برام مهم نیست،" اصلا "حرف تو مهم نیست" همان طور که در گذشته نبود و اکنون و فردا هم نخواهد بود چون تو نمی فهمی و مرا درک نمی کنی و نخواهی کرد. وجود من انکار شده است. من بصورت تاریخی انکار و نادیده گرفته ام. تو که حال نه تنها اصرار به عدم تجربه این کار داری بلکه هنوز داری مرا انکار میکنی هرگز نخواهی توانست مرا درک کنی. پس تو اهمیت نداری. من می خواهم زندگی بکنم و از زندگی لذت ببرم. این را می شود از این نوع کارهای فرهنگی جمعی هزاره ها درک کرد.

۱۹ مهر ۱۴۰۴

مذاکره برای پایان دادن نسل کشی خویش

در جهانی که اکنون ما می زیم از دنیای ارویلی هم فراتر رفته. فلسطینی ها را مجبور کردند که برای پایان دادن نسل کشی خویش وارد مذاکرده بشن. اگر این را در کتاب 1984 اورویل می خواندیم شاید کمی در باره اش تخیل می کردیم ولی اکنون در جهان واقعی و جلوی چشمان مان اتفاق می افتد تنها چیزی که دستگیری درک قاصر ما میشه اینه که ابراز کنیم گیجیم و از درک آن چیزی که میگذره عاجزیم و اینکه از خود بپرسیم آیا همه این چیزها واقعیت داره؟

۱۷ مهر ۱۴۰۴

رژیم های فاشیستی و راه های مشروعیت بخشی

امروز صبح در راه کتابخانه با دوستی در تلفن صحبت می کردم. گفتم، نمونه ای حکومت های فاشیستی و مستبد را ما امروز جلوی چشم مان می بینیم. حکومت های فاشیستی همیشه در پی این اند که بخواهند نیازهای ابتدایی شهروندان را ازش شان بگیریند و بعد از یک مدتی دوباره به آنها باز برگردانند. نمونه اش را ما در حکومت فاشیستی قومی تالبان دیدیم که برای دو روز انترنت را بر روی مردم خاموش کرد. بعد دوباره وقتی بازگرداند، شهروندان در خیابان های کابل ریختند و از بازگشت انترنت خوشحالی کردند. در انگلیسی این را manufactured gratitude (قدردانی ساختگی) میگه. این یکی از نمونه های است که حکومت های فاشیستی قومی مثل تالبان برای اقتدار شان مشروعیت کسب می کند. حکومت های فاشیستی اول می آیند یک بحران را خلق می کنند و بعد خودش می آید راه حل ارایه می کند. در این کارزار اتفاقی که میفتد اینه که در میان مردم بی دفاع یک نوع رضایتی تولید می شود که منجر به مشروعیت بخشی رژیم می شود.

امروز ویدیوهای را در فضای انترنت دیدم که شهروندان بی دفاع غزه در سرک ها ریخته اند و پایکوبی می کنند که سرانجام رژیم اشغالگر بی رحم اسراییل تصمیم گرفته است مردم بیگناه را نکشد. در آنطرف، تحت حاکمیت رژیم اسراییل، یهودی ها هم در سرک ها ریخته که و جشن برپا کرده اند بابت اینکه حکومت شان شاید دیگر بمب روی مردم غزه نریزد و فرصتی که ممکن است گروگان ها از طریق تبادله به خانه برگردند. 

این پایکوبی ها و خوشی های خیابان برای رژیم بی رحم اسراییل مشروعیت بیشتری می بخشد. به این معنی که بلی، ما می توانیم در جلوی چشمان مردم دنیا و با کمک ایالات متحده آمریکا در فلسطین جینوساید را بیاندازم و مردمان بیگناه زیادی را بکشیم و هیچ اهمیتی هم نمی دهیم. از طرف دیگر، رژیم، خوشی و جشن های خیابانی شهروندانش را، بصورت سمبولیک یک نوع تسلیم و اطاعت برای خودش تفسیر می کند. این یکی از نمونه های کلاسیک شیوه مشروعیت بخشی حکومت های فاشیستی و آپارتاید است.

۱۵ مهر ۱۴۰۴

pashtuns and imperial intimacy

برای درک بهتر وضعیت معاصر افغانستان باید نگاه مان به یک امر بدیهی بیاندازیم: در طول تاریخ پشتون ها با قدرت های استعماری برای دستیابی به سلطه داخلی همکاری کرده‌اند. روی دیگر قضیه این است که همزمان و هم در مواقع دیگر در برابر نیروهای امپریالیستی خارجی مقاومت کرده‌ اند. برای دانستن وضعیت موجود این معضل متناقض تاریخی باید بررسی شود. ما نمی توانیم فقط یک با یک روایت و یک تصویر وضعیت معاصر افغانستان را توضیح بدهیم فقط زمانی ممکن است که چندین تصویر را کنار هم بگذاریم و کلاژی از آن بسازیم تا بتوانیم درک همه جانبه داشته باشیم. رابطه تنگاتنگ پشتون ها با قدرت های استعماری یک مسیله ای پیچیده است. این پیچیدگی که در آن همزمان مانور داخلی و مقاومت خارجی ریشه دارد را باید در ساختارهای قبیله‌ ای و اهمیت ژئوپلیتیکی مناطق جنوبی - پشتون‌ ها در افغانستان و پاکستان امروزی بررسی کرد.

۱۲ مهر ۱۴۰۴

فرهنگ سازی طمع ورزی

کارخانگی امیر را دیدم. عنوان مقاله "needs and wants" بود. یکی از سوالها را اشتباه جواب داده بود. سوال این بود که در پاراگراف 4 چه آموختید؟ جواب امیر این بود بدون تلفن زندگی سخته. ولی جواب درست این بود:
Wants can make life easier and more fun

این را میشه برش گفت فرهنگ سازی طمع ورزی. بچه ها را بسوی خواستن و طمع ورزی سوق میدن. پایه های کاپیتالیسم از همین خواستن ها آغاز میشه. پسر بچه ای 10 ساله که چیز زیادی در مورد خواستن و داشتن نمی دانه برش میگه خواستن زندگی را آسان میکنه و باعث خوشی میشه. اساس طمع ورزی از همین خواستن ها آغاز می شود.

به دنیای کاپیتالیسم و طمع ورزی خوش آمدید.

۱۰ مهر ۱۴۰۴

شعر کاظمی

چکامه ای بسی حماسی، انرژی زا، امیدبخش اما قرین به خشم گستر- ی کاظم کاظمی را خواندم. کیف کردم. داشتم فکر می کردم که بنویسم "عالی بود" اما یک دفعه به این فکر کردم که تو چه کاره ای که در باره شعر هم نظر بدی با یک نخود سواد نداشته ات. به همین خاطر از آن گذشتم. ولی می ماند آن الگو و استعاره های تاریخی شعر که مرا به یاد حرف حامد کرزی، رییس جمهور دمدمی مزاج، برد که گفته بود "شیر استیم شیر." 

بلی، ما منتظیر بنشینیم که آن سرزمین خشک و خشن، روزی دمار از روزگار این عفریت ها درآرد. آن سرزمین شیران ممکن است روزی تغییر کند. تنها چیزی که می توانیم فعلا انجام بدیم گسیل کردن آرزوها و امیدهای مان به دره فراخ "ممکن ها" است. آن سرزمین شیران اگر همه را ندرند و از پا درنیارند و به حیوانات دیگر هم کمی رحم کنند ممکن است روزی ببینیم آن کشور هم تغییر می کند البته به مسیر بهتر.

۹ مهر ۱۴۰۴

خوشحالی دردناک

چیزی دردناکتر و مزحکتر و تلختر از این نیست که در تیتر رسانه های غربی بخوانی "پس از آنکه تالبان انترنت را به شهروندان برگرداندند، هزاران افغانستانی در خیابان های کابل ریختند و شادی کردند." واقعا؟ جدی باشیم؟ خوشحالی کنیم؟ بخندیم به حال مان؟ یک گروه ترور را بعد از 20 سال دوباره به قدرت آوردید و حالا از دور دارید از وحشی گری های این گروه حظ می برید.

وای خدای من. ما چقدر درمانده شدیم. یک گروه ترور و فاشیست قبیله ای همه را گروگان گرفته و خوشی و ناراحتی همه مان وابسته به این داره که خداخدا کنیم که امروز یک روز عادی مثل دیروز باشد و گروه ترور دسته گلی به آب ندهد. عجیب دنیایی است. حالا با این نگرانی ساب لیمینال (subliminal) چه کار کنیم؟

contact

نام

ایمیل *

پیام *