شنبه، تیر ۱۱، ۱۴۰۱

سازشگری: هنر زنده ماندن

از لحاظ سیاسی، هزاره ها گزینه های محدودی پیش رو دارند و داشته اند. تنها گزینه ای که فعلا هزاره ها را می تواند از نابودی جمعی نجات دهد کنار آمدن با طالبان است. مقاومت و جنگ راه معقولی نیستند.

حالا ممکن است کسی این سوال را از من بپرسه: آقای محترم، منظورت اینه که با طالبان همکاری کنیم؟ ضرورتا نه ولی اگر فایده ای در آن باشد، چرا نه. 

زیر ساخت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی افغانستان که در طی ۲۰ شکل گرفته بود کاملا فرو ریخته است. اگر همین گروه برای ۱۰ سال و یا بیشتر در قدرت بمانند و امنیت نسبی را دست و پا کنند که در آن زیر ساخت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دو باره شکل بگیرد، به نفع همه است. هزاره ها باید در این نفع سهم بگیرد. این خودش مبارزه و مقاومت است. و مهم تر از همه، هزاره ها به یک اصل ذاتی که همانا سازگاری و انطباق با وضعیت سیاسی، اجتماعی، و محیطی است عمل کرده است. این همان اصل هنر زنده ماندن برای بقا است که ما انسان ها در طول تاریخ تحول و تکامل مان آن را آموختیم. اگر چنین اصل را هزاره ها در نظر نگیرتد و به آن عمل نکنند، ممکن است تاوان سختی متحمل شوند. 

چهارشنبه، تیر ۰۸، ۱۴۰۱

پایان دادن به مقاومت در بلخاب

برای هزاره ها این مقاومت هزینه بر خواهد بود. در چنین شرایطی احمقانه است که جنبشی و یا مقاومتی علیه طالبان از هزاره جات شکل بگیرد. چنین چیزی خودویرانی است. هزاره ها فعلا در وضعیتی نیستند که دست به مقاومت بزنند. وضعیت هزاره ها اسف بار است. سراسر هزاره جات با خشکسالی و قحطی روبرو است. میدانیم که زندگی مردم وابسته به زمین و حاصلات زراعتی است. علاوه براین، چند روز پیش در خیلی از مناطق هزاره جات برف ناگهانی بارید. مزارع گندم و حبوباب زیر آوار برف گم شدند. در خزان امسال هیچ حاصلی برای گرفتن نخواهد بود. علاوه بر این، کشتزارهای هزاره ها توسط کوچی ها و رمه های شان از بین رفته است. 

برای هزاره ها فعلا مسأله مسأله ای بقا است. اگر هزاره ها از این دوره تار زنده بماند موفقیت بزرگی است. 

برای جلوگیری از قتل عام بیشتر هزاره ها، بهترین راه این است که ریش سفیدان و بزرگان بامیان جمع شوند و مداخله بکنند. مهدی را بگویند که یا تسلیم شود و یا منطقه را ترک کند. در غیر آنصورت مردم منطقه علیه مهدی به پا خیزند. هیچ راه دیگری نیست. 

سه‌شنبه، تیر ۰۷، ۱۴۰۱

وضعیت در بلخاب

خبرهای وحشتناکی از بلخاب می رسد. کشتار مردم بی گناه و سربریدن ها و تار و مار کردن ها. آدم نمی داند چه بگوید. ما میدانیم که بایک گروه جانور و بی رحمی روبرو هستیم. سوال اینجاست که چنین حادثه ای قابل جلوگیری بود یا نه. مطمئنا جواب مثبت خواهد بود. خوب چرا مولوی مهدی نتوانست تصمیم بگیرد از این قتل عام جلوگیری شود؟ این کار ممکن بود. فقط کافی بود، کنار می رفت یا شاید کوتاه می آمد، با طالبان مصالحه می کرد. این فاجعه به وجود نمی آمد. ما دیدیم مردم پنجشیر چه تاوانی پرداختند. برای هزاره ها این تاوان گرانتر خواهد بود. بهتر است راه برای پایان این فاجعه سنجید شود. 

جمعه، تیر ۰۳، ۱۴۰۱

تصویری از دورِ دور

 نگاه کن

می بینی این شب های درازی که پایان ناپذیرند؟

می بینی صداهای پرندگانی که کم کم ناپدید می شوند؟

ببین سپیده دمی را که تار می شود!

و اینجا، بیرون از باغچه خالی

دروازه ای است 

ایستاده در مقابل جنلگزار خاموش

آستانه ای در آنجاست که خاموشانه منتظر است

از خودم می پرسم:

منتظر چه کسی؟

مکث می کنم

صدای خاموشی طنین انداز است

دو باره مکث می کنم

از دور دست ها صدای شکوه مندی طنین انداز است

صدای دوران کودکی خودم

در جنگلزارها هم قد ساقه های بید

در جست و خیزم!

شنبه، خرداد ۲۸، ۱۴۰۱

رو به نیهیلیسم

چند روز پیش، احساس عجیبی به من دست داد. آن اینکه بعد از یک مدتی حس می کنم دیگر آن سنسیبلیتیز (sensibilities) که سالها در من مصرانه زنده بود در حال کاستن است. من دیگر در برابر کشتار آدم های بیگناه نمی لرزم و حتی فکر هم نمی کنم. فکر میکنم این چیزی است که روزانه اتفاق میفتد، هر جایی باشی، شاید داستان همین باشد. دارم فکر میکنم اگر آدم ها یک دیگر را نکشند، شاید این خشک سالی و قحطی همه را نابود کنند. به تغییرات اقلیمی نگاه کنید. به تاثیرات جنگ اوکراین بر اقتصاد و مواد غذایی نگاه کنید. به تکثیر تسلیحات و به تهدیدهای اتمی که فعلا دست کم گرفته می شود  نگاه کنید. همه ما با مرگ معدوم روبرو هستیم.

چهارشنبه، خرداد ۲۵، ۱۴۰۱

روایت فانتزی گونه

فانتزی ابزار قدرتمندی است. زیاد جزییات و شواهد تاریخی نمی خواهد. اگر کسی بتواند در ذهن خود فانتزی باب روز تولید کند موفق است و ای بسا که خوب هم است. در سالهای اخیر، بعضی از هنرمندان زنان افغانستانی از این ژانر استفاده کردند. یکی از آنها ام البنین ارزگانی است مشهور به رادا اکبر. او یک نمایشگاه از پیراهن های باب روز یا عصری (تقریبا ناپوشا) بر قامت زنان مرده و زنده افغان دوخت و آن ها را به نمایش گذاشت. هدف او مشخص بود. می خواست تصویر دیگری از زنان افغان که تحت ستم بوده اند اما ایستادگی کرده اند به نمایش بگذارد. مهم نیست که حالا همه آنها ابرزن بودند یا نبودند مهم این است که روایت ابرزنان ایجاد شود.

عکاسی فاطمه حسینی هم یک کار فوق العاده هنری است. قرار هم نیست همه چیز آنچه هست منحیث حقیقت برهنه ارایه شود. زندگی ما پر است از حقایق برهنه ولی وقتی بتوانیم آنرا به شیوه که دل مان بخواهد ارایه کنیم، چرا نکنیم. این همه خلایق رفته اند از زنان افغان تصویر و روایت ارايه کردند تا وضعیت زنان افغانستان قابل درک شود، حالا با کار یک عکاس و هنرمند فکر نمی کنم چیزی تغییر کند. نقدهای که بر کارهای او کردند هم تا حدی منصفانه و بجا است. خوب نقد نقد است هرچند غیرمنصفانه به نظر برسد. 

دوشنبه، خرداد ۲۳، ۱۴۰۱

فرد و اجتماع

این کتیگوری فرد و اجتماع ظاهرا یکی از آن مقوله های تاریخی است که در هر زمینه و هر بابی بحثش مطرح شده است. چند روز پیش مقاله ای خواندم در همین باب. نتیجه گیری اش این بود که انسان عصر حاضر دارد تنها می شود و این پایان نابودی تدریجی اوست. بعد من از قسمت مأخذ رفتم سراغ یکی از مقاله های دیگر. مقاله در مورد رشد و نموی مغز بود و سرانجام کوچک شدن آن. یافته های مقاله بر اساس یک سری کارهای تجربی روی حافظه کسانی بودند که به انزوا می رفتند. حافظه ای کسانی که رابطه ای محدودی با انسان های دیگر داشتند به مرور زمان کوچکتر شده بود برعکس کسانی که رابطه محکم با خانواده و اطرافیان شان داشتند. خلاصه کلام اینکه تنها نباشیم، ما انسان ها حیوان های اجتماعی هستیم. تنها پرایمتی (primate) هستیم که بقای مان بسته به اجتماع و افراد اطراف ماست.

سه‌شنبه، خرداد ۰۳، ۱۴۰۱

نگرانی اصلی چیست؟

من شخصا کمتر نگران پوشیدن صورت زنان و حتی وضع کردن محدودیت های دیگر بر آنها هستم. آنچه که ما باید نگران آن باشیم و عمیقا به آن بیانشیم کشتار بی رحمانه هزاره هاست که حالا به یک اتفاق روزانه تبدیل شده است. هزاره ها تنها قربانی قتل های هدفهمند نیستند بلکه حالا با تهدیدهای بیشتری مواجه هستند. این روزها کوچی ها با مواشی شان به کشتزارهای آنها هجوم برده اند، رمه های شان علفزارها را می چرند، درخت ها را قلع و قمع می کنند، مردم را می کشند و زور می گویند، و ده ها بی رحمی دیگر. وقتی خزان فرا برسد، مردم هزاره چیزی برای حاصل برداشتن از کشتزارهای شان را ندارند. آنها با قحطی جدی مواجه اند. این مایه نگرانی است نه صورت زنانی که در تلویزیون و در خیابان ها ظاهر می شوند. حقیقت این است که اگر اسلام واقعی را در نظر بگیریم، همینی است که طالبان، داعش و بقیه گروه های اسلام گرا خواهان آنند.

دوشنبه، خرداد ۰۲، ۱۴۰۱

ابهامات کارشناسان غربی نسبت به قضیه اوکراین

اسلاوی ژیژک امروز مقاله ای در گاردین بخش آمریکا نشر کرده و در آن به سردرگمی و نبود دیدگاه روشن بین کارشناسان کشورهای غربی نسبت به قضیه اوکراین اشاره کرده است. و مهمتر اینکه کارشناسان ( به شمول رهبران) غربی خود شان را غرق در این ایده ساخته اند که "در ذهن پوتین می چه گذرد، آیا او بیمار است یا دیوانه می شود، آیا اطرافیان او حقیقت را به او می گویند." ژیژک درست می گوید اما مشکل رهبران غربی به این ختم نمی شود. حقایق عریان دیگری است که این روزها بر افکار نه تنها کارشناسان بلکه رهبرانی که به خواست های آمریکا علیه روسیه سرخم کردند سایه افکنده است. نیولیبرال ها که حالا جنگ اوکراین را حمایت می کند و گویا می خواهند روسیه را شکست بدهند با مشکلات جدی تری مواجه اند که دو ماه پیش انتظار آن را نداشتند. فعلا اروپا دچار بحران اقتصادی جدی است و همینطور بقیه کشورها. هر روزی برجنگ روسیه در اوکراین افزوده می شود، بحران اقتصادی عمیق تر می شود و ترس بیشتر بر رهبرانی عضوی ناتو افزوده می شود. چه آنها تازه به این حقیقت پی برده اند که این جنگ به این زودی ها پایان نخواهد یافت. بسته ششم تحریم های اتحادیه اروپا که قرار بود سه هفته پیش به اجرا درآید به بنبست رسید. تقریبا چندین هفته است که از تحریم های تازه خبری نیست و تازه بعضی ها در درون اتحادیه اروپا مسیله آزادسازی بعضی تحریم های علیه روسیه را بحث می کنند تا جلو تورم بیشتر را بگیرند. در دراز مدت، این به این معنی است که پوتین برنده جنگ خواهد بود و در این میان تنها بازنده اصلی مردم اوکراین خواهند بود که هر روز کشته می دهند تا جاه طلبی های آمریکا و ناتو را عملی سازند.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۴۰۱

پایان یک امید برای بازگشت

دیروز نشسته بودیم روی تخته سنگی در محوطه دانشگاه. تازه اینجا رسیده. بیجاه شده است. گفت آرزو می کنم روزی برگردم وطن. بعد از کمی سکوت، سرش را بلند کرد، نگاهش در دور دست ها بخیه خورده بود. شاید آنجا که تصوراتش در پرواز بود. دو سه تا ریگ ریزی را از زمین برداشت. مشتش را محکم فشرد، مثل اینکه می خواست جلوی بغضش را بگیرد. گفت ممکن است سال آینده افغانستان باشم.  بعد از کمی سکوت، من گفتم، دیگر امیدی برای بازگشت نیست. همان روزنه ای کوچکی که در دور دست ها برای من و تو و خیلی های دیگر باز بود، برای مدت نامعلومی بسته شده است. وقتی این را برایش گفتم، اشک در چشمان سیاهش حلقه زد. صورتش را میان کف دستانش پنهان کرد. شروع کرد به زار زار گریستن. من هم با او همراه شدم.

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۴۰۱

نسل کشی تاجیک

بعضی ها برای اعتراض علیه کشتار بیرحمانه ‌ای مردم تاجیک در پنجشیر و اندراب توسط طالبان هشتگ StopTajikGenocide# را راه اندازی کرده اند . من هیچ مشکل با این هشتک ندارم اما فکر می کنم استفاده از این هشتک شاید دقیق نباشد، چون طالبان قطعا تاجیک ها را به دلیل مذهب و هویت اتنیکی نمی کشند. کسانی که در این شب و روزها کشته می شود دلایل سیاسی دارد. حالا اینکه آن را تحت چه هشتگی درآورد نمیدانم ولی قطعا نسل کشی نیست. برعکس هزاره ها که در مساجد، شفاخانه ها، مدرسه ها، خیابان، و هرجا که ممکن باشد بصورت سیستماتیک مورد حمله قرار می گیرند. حملات سیستماتیک علیه هزاره بیشتر به دلایل هویتی، نژادی، فرهنگی، مذهبی و خیلی چیزهای دیگر است. خوب است که صداهای اعتراض رسا و قوی باشد اما نه گزاف. این بخش از اعتراض را باید همیشه در نظر بگیریم ورنه شاید دیگران صدای مان را درست نشنوند و اگر بشنوند جدی نگیرند.

دوشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۴۰۱

ویکی پدیا

آخر هفته یک مقاله نوشتم برای ویکیپدیا. 28 تا مرجع دادم. پذیرفته نشد. دلیلش را آورده بودند که موضوعی را که من در مقاله بحث می کنم در جایی دیگر قبلا ذکر شده و مقاله من باید زیر آن مجموعه برود. من دوباره به مدیر نوشتم که نه خیر. اصلا قرار دادن این مقاله در زیر آن مجموعه و آنچه قبلا در آنجا بحث شده اشتباه است. این موضوع نمی تواند زیر مجموعه باشد بلکه باید اصل موضوع تبدیل شود چون در زیر مجموعه قرار گرفتن آن بی معنی است. ببینم چه خواهد شد.

یکشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۴۰۱

گل پی بنفش

امروز گل پی  بنفش پختم. یک مزرعه جاپانی است در این نزدیکی ها که گاهی ازش سر می زنم. اخیرا میرم در بازار دهقان ها، روزهای شنبه البته. یاد گرفتم آخر وقت برم، آن زمانی که قیمت ها پاین میره چون دهقان ها می خواهند جمع کنن و برن. نصف قیمت میگیرم.


چهارشنبه، فروردین ۳۱، ۱۴۰۱

لودگی گستاخانه

 یک لوده بنام ادرس رحمانی آمده در فسبوک نوشته که هزاره کیست! او آمده هزاره ها را معرفی می کند و اینکه چطور شیعه شدند. وقتی وقعی برای یک آدم بی سواد و لوده دادید او گستاخ می شود، گستاخ بی ادب! 

شنبه، فروردین ۲۷، ۱۴۰۱

اشکال در تعریف مهاجرت

امروز از سر همدردی خواستم  با یک مهاجر اوکرانی نگرانی ها و دشواری ها و لذت های مهاجرت و مهاجر بودن را در میان بگذارم. ناگاه متوجه شدم، من، مهاجر افغانستانی، با چندین لایهء زمخت تروپ و کلیشه ها کاملا با یک مهاجر چشم آبی، بلوند و سفید و مهمتر از همه مسیحی زمین تا آسمان فرق دارم. اینجا بود که من متوجه شدم کلمه مهاجر شاید ما را نتواند درست تعریف کند. آنکه می گوید مهاجر داریم تا مهاجر، به این امر منسوب است.

سه‌شنبه، فروردین ۲۳، ۱۴۰۱

چرا باید مخالف انتقال ذخایر ارزی بود؟

 من حقیقا مخالف انتقال و یا آزاد سازی ذخایر ارزی و یا دارایی های دولت قبلی افغانستان به طالبان هستم. به دو دلیل:

1) دولت طالبان قادر به استفاده از این ذخایر نیست و اگر هم باشد آنرا برای مردم عادلانه مصرف نمی کند. تا حالا هزاران تن کمک های سازمان ملل به افغانستان سرازیر شده است اما اکثر مناطق هزاره نشین حتی یک بار هم از آن کمک ها برخوردار نشده است. مثلا، خانواده ها در مناطق جنوبی و شرقی افغنستان مانند جلال آبد و هلمند، 38 تا 42 بار کمک دریافت کردند اما در مناطق مرکزی و شمال حتی یک بوجی برنج و یا یک قوتی روغن دریافت نکرده اند.

2) این پول طالبان نیست و حقیقا از افغانستان هم نیست. اینها کمک های بلاعوض کشورهای کمک کننده غربی است که طالبان حق ندارند از آن برخوردار شود. حتی حق دادخواست به آنها نباید داده شود.

و مخالف این هم هستم که بازماندگان قربانیان یازده سپتامبر از این پول برخوردار شوند چون کسانی که حمله یازده سپتامبر را مرتکب شدند اهل سعودی بودند نه افغانستان.

این ذخایر باید روزی به افغانستان واگذار شود اما نه حالا. میدانیم حکومت طالبان هم پایدار نخواهد بود و این متاسفانه یکی از ویژه گی های آن کشور مفلوک است که باید اذعان کرد.

یکشنبه، فروردین ۲۱، ۱۴۰۱

بزرگترین فقر

 چند روز پیش کتابی توسط جودیت باتلر را ورق می زدم. در مقدمه آن، شعری از والس استیفنس آورده بود. برای چندین دقیقه من فقط به شعر خیره شدم و به فکر فرو رفتم. همان لحظه ازش اسکرین شات گرفتم به چند تا از دوستانم فرستادم. میخواستم بدانم درک آنها از این شعر چیست. سه نفر از آنها زنگ زدند. صحبت ما به درازا کشید. بهرصورت، آن شعر کوتاه این است:

The greatest poverty is not to live In a physical world

to feel that one's desire 

Is too difficult to tell from despair
by: Wallace Stevens

بزرگترین فقر این است که در دنیای واقعی (فزیکی) زندگی نکنیم

اینکه احساس کنیم خواست های ما

از ناامیدی قابل تشخیص نیست

---

چند روز است ذهن من درگیر این شعر است.

یکشنبه، فروردین ۱۴، ۱۴۰۱

ژورنالیسم احمقانه

این عنوان مقاله امروز تاریخ ۳ اپریل توماس فریدمن در روزنامه نیویارک تایمز است: "اوکراین یک جنگ واقعی جهانی است."  این آدم حدود ۳۰۰ هزار دالر سالانه معاش دارد. به من ۳۰۰ دالر بدهد بهتر از این می نویسم. این مقاله  مرا به یاد یک کتاب (؟) یا مقاله‌ای که توسط یک روزنامه نگار افغانستانی نوشته بود انداخت: "افغانستان در کنار آتش." من نخواندم ولی شنیدم سخیداد هاتف رویش طنز نوشته است که خوب است افغانستان داخل آتش نیست، کنارش پروا ندارد. این زمانی بود که افغانستان در جنگ های داخلی می سوخت. حالا به عنوان مقاله آقای فریدمن نگاه کنید. مثل اینکه جنگ واقعی تا هنوز وجود نداشته است. 

شنبه، فروردین ۱۳، ۱۴۰۱

کابل: شهری با رودخانه از گه

پرسید، کابل را چطوری به یاد داری؟

پاسخ داد: شهری با رودخانه ای* پر از گه. کسانی که هم در آن حاشیه آن زندگی می کردند گه در ریه فرو می کردند. حالا هم کسانی آنجا آمدند و بر گردهء مردم سوارند کمتر از گه نیستند. منظورش از دریای کابل بود که تبدیل به دریایی از فاضلاب شده بود که از هر گوشه ای کابل به آن سرازیر می شد.

این را که شنیدم خاطرات خودم را مرور کردم. من هرگز نتوانستم با کابل انسی بر قرار کنم. برای من همان بامیان و کوه های هزاره جات هنوز هم زیبایی های دلپذیر اما غیر قابل دستری است. 

*کابلی ها رودخانه را دریا گفته اند. اشتباهی که حالا جاه افتاده است.

شنبه، فروردین ۰۶، ۱۴۰۱

برنده جنگ روسیه و اکراین

 برنده جنگ روسیه و اکراین آمریکاست. دیروز بایدن مهمترین معامله صادرات گاز آمریکا به اروپا را امضاء کرد. آمریکا از خیلی وقت ها این را می خواست. با جنگ اکراین خیلی چیزها دستگیرش شد از جمه بازار انرژی اروپا.

یکشنبه، اسفند ۲۹، ۱۴۰۰

ترامای زمانهء ما

امروز در واشنگتن پست خواندم که وزیر اقتصاد دولت قبلی افغانستان اوبر کار می کند تا مخارج خود و خانواده اش را فراهم کند. دیر یا زود باید این کار را می کرد. خیلی های دیگر هم مجبور خواهند شد راه او را دنبال کنند. مهاجرت و برکندن از جایی به جایی دیگر این تاوان را دارد.

شاید اینکه می گویند پول در آوردن را عیب نیست حتی اگر از نازلترین راه (کار) ممکن پذیر باشد فقط یک کلیشه است. حقیقت امر این است که در دنیای مدرن رو آوردن به هر کاری همراست با هزار عیب و طعنه. ممکن است برای مدتی آدمی با خودش کنار بیاید که هر کاری پیش آمد خوش آمد و هیچ عیبی نیست اما راست مطلب این است که در درون این تصمیم گیری و قناعت ساختن روح سرشار، انباری از اما و اگرها نهفته است که در گذر زمان به شیوه های مختلف مشکل روانی آشکار خواهد شد. جنبهء حقارت و ترامای آن نه تنها در یک نسل بلکه نسلها باقی خواهد ماند.

جمعه، اسفند ۰۶، ۱۴۰۰

آمریکا و ناتو مسئول مداخله نظامی روسیه به اوکراین

 من قبلا اینجا به انگلیسی قضیه ریتوریک آمریکا نسبت به مداخله نظامی روسیه به اوکراین توضیح داده ام.

اما در مورد مداخله نظامی روسیه به اوکراین، خلاصه مسئله این است که تا حدی آمریکا و ناتو وضعیت اوکراین را به اینجا کشاند. اوکراین بیشتر از افغانستان متشتت و غیرمتحد است. شرق اوکران که اکثرا روس زبانند همیشه طرفدار روسیه بودند و غرب اوکراین که اوکراینی زبان هستند طرفدار غرب. جنگ از سالها قبل شروع شده بود اما با کمک آمریکا و اعضایی ناتو حالا به یک جنگ تمام عیار تبدیل شده است. در این میان تنها مردم اوکراین هستند که متضرر می شوند. بازی فرامنطقه ای آمریکا و ناتو ادامه خواهد داشت حتی به خون مردم بیگناه. ابعاد این بازی خطرناک خواهد بود هم برای روسیه و هم برای آمریکا و اعضای ناتو. 

پوتین در سخنرانی دیروزش اخطار داد که اگر کسی و یا کشوری به مسایل اوکراین مداخله کند نابود خواهد شد. روسیه یکی از بزرگترین انبار کلاهک های هسته ای به شمار می رود. اگر پوتین منافع روسیه را در خطر ببینید، هیچ شکی نیست دست به سلاح هسته ای ببرد. 

دنیا در دست چند تا احمقی است که نزدیک ترین دکمه برای شان همان دکمه سلاح هسته ای است. یاد تان است که ترامپ کره شمالی را تهدید می کرد که های دکمه را فشار می دهم؟ برای یک لحظه یک وضعیت خارق العاده ای را تصور کنید که ترامپ و پوتین با آن مواجه باشند، فکر نمی کنید این احمق ها دست به دکمه نبرند؟ هر فرد واقعگرا وقتی هر روز از خواب بلند می شود، مدیون این باشد که آنروز زنده است و هنوز کسی زمین را نیوک (nuke) نکرده است. در وضعیت بسا خطرناکی بسر می بریم.

پنجشنبه، اسفند ۰۵، ۱۴۰۰

دختران رباتیک

در باره این دختران رباتیک تعریف و تمجید زیادی صورت گرفته است اما کسی تا هنوز به این مسیله دقت نکرده است که آیا واقعا دختران رباتیک افغانستانی قادر به ساخت ربات هستند؟ برای ساخت و برنامه ریزی ربات تسلط بر ++C/C و برنامه python که جزء machine learning هستند نیاز است. بنا بر سن و سال این دختران، فکر نمی کنم آنها با این برنامه ها آشنا باشند و حتی اگر بلد باشند هم تنها یک برنامه قادر به راه اندازی یک سیستم نیست. شما نیاز به یک سری ابزارهای دیگری دارید که بتوانید کنترول بورد آنرا برنامه ریزی کنید. من هر وقت دیدم این دختران فقط با قطعات بازی می کنند، حتی یکی شان هم لپ تاپی در دست ندارند که نشان بدهند برای ایرور و یا تست از برنامه استفاده می کنند. از قطعاتی که اینها استفاده می کنند بخشی از اسباب بازی های بچه های زیر سن ۶ سال است.

من کمی در باره توانایی این دختران بدبین بودم. در این واخر به ابزارهای که آنها در مسابقات و نمایشگاه ها استفاده کرده اند دقت کردم، خصوصا به پارت های بهم وصل شده اند. دریافتم که تمام قطعات ساخته چین است و این دخترها تنها کاری کردند فقط آنها را باهم دیگر وصل کردند و با یک ریموت کنترول دستی که معمولا در بازی های کامپیوتری استفاده می شود آنرا کنترول می کنند. 

حالا سوال اینجاست که چرا این دختران این قدر زبان زد خاص و عام در غرب شده است؟

جواب این است که وقتی شما از یک کشور مفلوکی مثل افغانستان باشید که به زن ها اجازه نمی دهد از خانه بیرون شوند هر کاری که شما را قابل رويت بکند سزاوار ستایش است حتی با یک جعبه از پیش ساختهء چینی.

سه‌شنبه، بهمن ۱۹، ۱۴۰۰

دچار اوهام تاریخی

در افغانستان، مردم بصورت تاریخی دچار اوهام بودند و هنوز هستند. همه به این فکر بودند که افغانستان از لحاظ ژئوپولیتیکی جایگاه منحصر به فردی دارد که قدرت های مثل آمریکا می خواهد آنجا را به پایگاه شان تبدیل کند. سرمنشا این اوهام به قرن نزده و رویا روی روسیه و انگلیس برمیگردد که معروف به "بازی بزرگ" است. کتابی در این زمینه نوشته شده است توسط Peter Hopkirk که بسا قابل خواندن است. 

در سراسر قرن بیستم، مردم افغانستان خود و کشور شان را تقریبا از این نگرش دیدند و درک کردند. حتی در قرن بیست و یکم، هنوز خیلی ها بر اهمیت نگرش "بازی بزرگ" پافشاری کردند و اهمیت تاریخی افغانستان را بصورت تاریخی توجیه کردند. نمونه این نوع نگاه نادرست را می توان در مصاحبه حمدالله محب دید که گفته است تا آخرین لحظه او و غنی و حلقه ای خاص قدرت، باور نداشتند آمریکا افغانستان را ترک می کند. فکر می کردند افغانستان جایگاه مهمی در بازی های منطقه خواهد داشت. 

حقیقت این است که افغانستان هیچ اهمیتی برای قدرت های غربی ندارد جزء ترس از تبدیل شدن کشور به پایگاه های گروه های تروریسی. حتی همان را هم تصمیم گرفتند از طریق درون (drone) از خلیج فارس کنترول کنند. موضوع زن و حقوق اقلیت ها فقط یک جوک است. نه جو بایدن و نه سیاستمداران دیگر به این چیزها باور دارند و نه هم روی این هزینه خواهند کرد. آنها فقط اسباب مهمی خواهد بود برای روزی که اگر نیاز ببینند دوباره مداخله بکنند.

شنبه، بهمن ۱۶، ۱۴۰۰

زباله های آمپراطور

عزیز هزاره با یک ایده نابی می خواهد با آمپراطور طرف شود. او قرار است ۲۰ تن زباله های بازمانده از سربازان آمریکایی را از اطراف میدان هوایی بگرام جمع و به طرف آمریکا بفرستد. این محموله سنگین ممکن است یک سال یا بیشتر طول بکشد و قرار است از افغانستان به بندر کراچی و بعد به طرف خلیج فارس، اقیانوس هند و سرانجام مسیر آنلانتیک را طی کرده تا به آمریکا برسد. فکر می کنم ایدهء قشنگی است. این زباله ها بازمانده های پروژه "جنگ با ترور" است که توسط جورج بوش ایجاد شد و تا حال ادامه دارد هرچند از افغانستان خارج شده است اما طالبان دامنه گسترش یافتهء از این جنگ است. در خیلی موارد این جنگ با ترور خشونت را دو برابر کرد و حتی به بعضی از گروه های تروریسی امکانات بیشتری میسر کرد. نمونه اش همین طالبان. تمام تجهیزات و امکانات را به آنها سپردند. 

contact

نام

ایمیل *

پیام *