‏نمایش پست‌ها با برچسب هزاره. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب هزاره. نمایش همه پست‌ها

۲۳ آبان ۱۴۰۴

زندگی انسان هزاره با "اگر" گره خورده است

در افغانستان زندگی انسان هزاره با "اگر" گره خورده است. مثلا گوش مان پر است از این جملات و اظهارات:

اگر پشتون یک چند صباحی ما را آرام بگذارد.
اگر امسال کوچی نیاید. اگر کوچی ها کشتزارها، مزارع و چراگاه ها را از بین نبرند.
اگر گوسپندان کوچی علف های ما را نخورد امسال زندگی خوب خواهد.
اگر اوغانا امسال اذیت نکند.

وقتی انسان هزاره هر صبح از خواب بلند می شود و با این اظهارات و نگرانی ها روزش را شروع می کند در حقیقت بیانگر یک وضعیت "بلاتکلیفی" است. این وضعیت حکایت از این دارد که انسان هزاره فاقد توانایی انتخاب است. هر خورشیدی که روی بام انسان هزاره با "اگر" بالا بیاید نشانگر این است که در ذهن انسان هزاره یک تصور شک، تردید و "نامعلومیت" نقش بسته است و بدینسان زندگی روز مره انسان هزاره تبدیل به یک سفر می شود که مملو از مسیرهای غیر قابل پیشبینی است. 

به بیان دیگر، اگر زندگی را یک سفر بپنداریم، انسان هزاره چندان کنترلی روی انتخاب مسیر را ندارد. به قول معروف، هرچه بادا باد. عنصریت انتخاب یک سناریوی ذهنی است اما ذهن انسان هزاره با "اگر" نامعلومی و بلاتکلیفی همراست.

۲۱ آبان ۱۴۰۴

کوچ اجباری ساکنان هزاره غزنی

زندگی برای هزاره ها در افغانستان همیشه با یک "بیم" همراه است. وقتی هزاره باشی و در افغانستان زندگی کنی همواره یک دلهره و ترس در پس ذهن خانه کرده است. تو هرچه و هرقدر هم از خودگذری نشان بدی و جانت را فدایی کشورت کنی، هنوزم یک بیمی در افق زندگی دارد ذهن تو را اذیت می کند. آن بیم این است: "اگر پشتون ها ما را آرام بماند."

این بیم اگسیستانسیال است. به این معنی که فقط وجود و بودن تو را هدف قرار می دهد. در ادامه کوچ های اجباری هزاره ها از خانه و قریه ها و سرزمین های شان، اخیرا گروه تالبان به هزاره های منطقهء نوآباد غزنی که بیشتر از 12 هزار نفر در آن زندگی می کند هشدار داده اند که یا از منطقه کوچ کنند، یا دوباره خانه های خود را باز بخرند و یا اجاره بدهند. تالبان آن منطقه را اماراتی اعلام کرده اند. هر جایی که هزاره زیست کنند همانجا امارتی اعلام می کنند. این رویه فاشیزم قبیله ای است. برای هزاره ها همیشه سه شرط می گذارند. هزاره ها از این عدد سه هرگز نتوانسته اند بیرون آیند.

در سال 1998، وقتی تالبان مزار را اشغال کردند و بعدش قتل عام هزاره ها را راه انداختند، سه شرط گذاشتند: اخراج گروهی از افغانستان، گرویدن به سنی اسلام، آماده ای مرگ. تالبان هم قتل عام راه انداختند و هم اخراج اجباری گروهی را. بنظر می رسد که آن فاشیزم قبیله ای به همان سیاق سابق ارابه اش را به حرکت آورده است.

برای هزاره ای که هنوزم در حال چشیدن شیرینی پیروزی تیم فوتسال افغانستان است این یک قطرهء تلخی در کام شان می ماند. مانند موج سرما یا ضربه فیزیکی ناگهانی در شکم که ناگهان شادی و لذت بخشیدن را قطع می کند و جایی آن را ترس و درد فرا میگیرد. فعلا هزاره ها در چنین وضعیتی قرار داند.

برای هزاره آرامشی واقعی وجود ندارد.

۱۹ آبان ۱۴۰۴

معنی دیگری "قومی نسازید"

آنهایی که میگه دستآورد تیم فوتسال زیر 17 سال را --که اغلب بازیکنانش هزاره اند-- "قومی نسازید" منظورش اینه: هزاره را فراموش کنیم. زیاد هزاره هزاره نکنیم.

یک دختر هزاره با یک پشتون ازدواج کرده بود. مسیله هزاره را در میان گذاشتم، گفت ما دیگر از آن مرز گذشتیم. دیگر هزاره هزاره نمی کنیم. یک دختر هزاره دیگر را میشناسم که با یک پشتون ازدواج کرده، تحقیقش را روی زنان "افغان" انجام می ده. پرسیدم چرا روی زنان هزاره انجام نمیدی که یک عالم هیجان داره. گفت ما هزاره هزاره نمیکنم.

انسان زدایی هزاره آنقدر عمیق و آنقدر گسترده است که گاهی هزاره ها وقتی در مرزهای قومی و هویتی قرار می گیرند به جایی اینکه موقعیت درستی را انتخاب بکنند، دچار عدم اعتماد بنفس می شوند، علیه قوم و هویت خود حرکت میکنند، کاری که به انسان زدایی، تحقیر، به حاشیه راندن هزاره ها را بیشتر می کند.

۲۴ مرداد ۱۴۰۴

چهار سال بعد از سقوط کابل: مقاومت و بقای هزاره ها

تاریخ معاصر افغانستان با رویدادهای خشونت‌ بار مهمی شکل گرفته است: جنگ‌ها، کودتاها و تهاجمات خارجی. یکی از این رویدادها در 15 آگست 2021 اتفاق افتاد. در آن روز، اشرف غنی بدون اطلاع دادن به کابینه و دستگاه امنیتی کشور، از افغانستان گریخت و به این ترتیب، راه را برای تصرف قدرت توسط طالبان بدون هیچ مقاومتی باز گذاشت.

امروز چهارمین سالگرد سقوط کابل به دست طالبان است. هرچند در ساعات اولیه به ظاهر بدون خونریزی بود، آنچه در روزهای بعد رخ داد چیزی جز یک تسلط خشن و خونین نبود.

به هر معیاری که بسنجیم، این روزی تاریک است. سقوط افغانستان به‌ صورت ناگهانی به دورهٔ آزادی هزاره‌ ها پایان داد؛ دوره‌ ای که برای آنها کشیدن نفس راحتی اما کوتاه از آزار و نسل‌ کشی بی‌ امانشان بود.

امروز هزاره‌ ها به‌ طور کامل از سیاست حذف شده‌اند: از مشارکت در برنامه‌های دولتی و قراردادها محرومند و حتی از داشتن شغل‌ های پیش‌ پاافتاده در مناطق و ولایت‌های خود منع شده‌ اند. هزاران خانوادهٔ هزاره از روستاها و خانه‌ هایشان اخراج می‌شوند و در عوض، زمین‌ ها و املاک آنها به کوچی‌ های پشتون وفادار به طالبان داده می‌شود. سه هفته پیش، طالبان ۲۵ خانوادهٔ هزاره را به زور از زمین‌ های اجدادی‌ شان بیرون کردند و این زمین‌ ها را به کوچی‌های پشتون واگذار نمودند.

آزار و اذیت هزاره‌ها مدتی است که ادامه دارد، اما تحت حاکمیت طالبان، شکل دیگری به خود گرفته است. گروه بزرگی از مردم به زور آواره شده‌ اند و زمین‌ها و اموالشان مصادره شده است. در نمونه‌ ای دیگر، طالبان و متحدان پشتونشان به اخاذی روی آورده‌اند. آنها با ادعای خسارت به گسفند ها و بزهایشان در چهار یا پنج دههٔ قبل، درخواست غرامت می‌کنند. بسیاری از روستاها تنها به این دلیل خالی از سکنه شده‌ اند که مردم توان پرداخت غرامت را نداشته‌ اند و از پس این ستم برنیامده‌ اند.

اما در پایان، نکته‌ای امیدوارکننده وجود دارد: بله، امروز روزی تاریک برای مردان، زنان و کودکان هزاره است که از هر فرصتی محروم شده‌ اند، اما نسل بعدی هزاره‌ها امید دارند. فرزندان هزاره‌ها وارث مقاومت و بقای اجدادی شان هستند. آنها خواهند آموخت که حتی در برابر یک کمپاین نسل‌ کشی و تبعیض بی‌ پایان، خاطره، فرهنگ و مطالبات عدالت‌ خواهانهٔ هزاره‌ها هرگز محو نخواهد شد.

۲۴ اسفند ۱۴۰۳

پرسش در مورد اصلیت و خاستگاه هزاره ها

یکی از سوال های که ذهن هزاره های معاصر را درگیر کرده این است که ما مردم هزاره اصلا کی هستیم و اصلیت یا خاستگاه مان کجاست؟

این سوال هیچ بستری تاریخی ندارد ولی خوب سوال سوال است. به راستی، چرا چنین سوالی اصلا طرح شود؟ کی ها این را مطرح می کند؟ 

از منظرهای مختلف میشه به این سوال پاسخ داد اما نباید پاسخ داد. چیزی که من فکر می کنم بیشتر به این سوال پر و بال داده است خود هزاره ها نه بلکه غیرهزاره هاست. خاستگاه این سوال در میان کسانی است که هزاره ها را از افغانستان نمی پندارند. خاستگاه این نگاه در میان کسانی است که می گویند هزاره ها غریبه اند و با لشکر فلان و فلان در فلان قرن به افغانستان آمده اند. خاستگاه این سوال در گفتار و رفتار غیرانسانی اقوام غالب نسبت به هزاره است که هنوز ادامه دارد. خاستگاه این نگاه تبعیض آمیز در میان کسانی است که به انسان زدایی، دیگرسازی، و غریبه سازی هزاره ها دامن زده اند و می زنند. این یکی از عناصر تحکم قدرت قبیلوی و هژمونی قومی است که حداقل از 150 قبل تا حال ادامه داشته است. 

امروزه این سوال در میان هزاره ها درونی سازی شده است. به این معنی که هزاره ها امروزه همین سوال را که اقوام غالب ازش می پرسیدند که ولا شما مردم که چهره تان به ما نمیخوره، شما مردم دیگه رقم نماز می خوانید، دیگه رقم لباس می پوشید، دیگه رقم گپ می زنید، امی شما مردم اصلا از کجا آمدید. این از کجا آمدید، دقیقا همان هسته اصلی دیگرسازی که خشونت علیه هزاره ها را عادی سازی می کند. وقتی شما همین سوال "از کجا آمده اید؟" و "اصلیت شما چیست؟" مطرح کنید به این معنی است که به بومی بودن انسان هزاره شک دارید. شک دارید که او از همان کشور است چون هیچ یکی از عناصر فرهنگی و اجتماعی و رفتار و گفتارش به شما نزدیک نیست. قوم غالب و هژمون طلب فقط می خواهد با طرح این سوال شکی در زیست انسان هزاره در قلمروه آبایی اش به وجود بیاورد.

حالا این سوال و این شک در میان هزاره ها درونی سازی شده است. خوب، ما هزاره ها چه کار باید بکنیم؟ هیچ، جزء نادیده گرفتن این موضوع و آگاهی رسانی و توضیح این موضوع که این نگاه برخواسته از روایت تبعیض آمیز اقوام غالب است که برای زیر سوال بردن موجودیت شما و سرزمین اجدادی شما به کار می برد. 

همانطور که سیاهان امریکا در برابر روایت هژمون و برتری طلب سفید ها می ایستند و اجازه نمی دهند روایت های دیگرسازی و غریبه سازی سفیدهای برتری طلب موجودیت آنها را مورد سوال قرار بدهند ما هزاره ها هم باید در برابر روایت های دیگرسازی گرایانه و غریبه سازی گرایانه اقوام غالب افغانستان بایستیم و در باره اینکه اصلیت ما هزاره ها به کجا می رسد و از کجا آمده ایم نباید زره ای فکر بکنیم. این را به این امر بسپاریم که روایت های این چنینی معمولا از شکنندگی و ضعف اقوام غالب و هژمون طلب سرچشمه می گیرند. بدین خاطر، روی این موضوع نباید بحث شود. در عوض از اقوام غالب بپرسیم که اصلیت آنها از کجاست؟ آنها از کجا آمده اند؟

۱۱ اسفند ۱۴۰۳

هویت تجربی

هویت هزارگی یک هویت تجربی است. به این معنی که هزاره ها ارزش های مانند باور به برابری، آزادی و عدالت و ارزش گذاشتن به آموزش و اهمیت آن را می زیند.

معنی هویت تجربی در این نقل قول فیلسوف کریستین کورسگارد (Christine Korsgaard) به خوبی انعکاس یافته:

Identity is "a description under which you value yourself, a description under which you find your life to be worth living and your actions to be worth undertaking"

هویت تعریفی است که شما بر اساس آن به خود ارزش قایلید، تعریفی که بر اساس آن زندگی‌ تان ارزش زیستن دارد و اقدامات‌ تان ارزش انجام دادن دارند.

۸ اسفند ۱۴۰۳

هزاره زدایی از طریق هنر

یاد تان است سال 2020 رادا اکبر یک نمایشگاه بنام ابر زنان افغان در کابل ایجاد کرد؟

رادا اکبر اسم اصلی اش ام البنین حسینی است، دختر یک مهاجر سید هزاره و شیعه ساکن مشهد. فکر می کنم 2004 بود وقتی اسماعیل اکبر در یک سفری به مشهد ایران رفت، او را با خودش به کابل آورد و به فرزندی خود درآورد. بهرصورت، اما چیزی را که اینجا می خواهم  یاد کنم اینه که در آن نمایشگاه اسامی زنان پشتون و تاجیک و حتی دو زن ایرانی آمده بود مگر زن هزاره. زن هزاره نمی توانست ابرزن باشه؟ سیماسمر، شکردخت، عذرا جعفری، سرابی، الهه سرور و ده ها زن دیگر هزاره نمی توانستند در لیست قرار بگیرند؟

چهره هزاره آنقدر تحقیرشده، آنقدر انسان زدایی، و نفرین شده است که حتی هنرمندان هزاره هم نمی خواهند آن را به تصویر بکشند. 

۲۳ بهمن ۱۴۰۱

مادرکلان های که به زور تجاوز شدند

رواج شده که بعضی پشتون ها بساط فخر را پهن کرده که ما یک رگ ما به هزاره ها ربط داره. یک چندتای را من میشناسم که هر بار می دیدم به خاطر بهتر شدن حال من این ادعا را بارها تکرار کردند. یک روز به یکش فهماندم که آن مادرکلانی که تو ازش با افتخار یاد میکنی، ممکن است دختر یک دهقان هزاره بوده که توسط یک پشتون به زور مورد تجاوز قرار گرفته. من میدانم که هیچ هزاره ای حاضر نبوده که دخترش را به پشتون بده. زیاد فخر ندارد این کار. منم ناراحت میشم اگر بار بار تکرار کنی. یکه خورد. از آن به بعد چیزی از مادرکلان هزاره اش که شاید توسط یک پشتون به زور مورد تجاوز قرار گرفته بوده سخن به میان نیاورد.

۱۵ خرداد ۱۴۰۰

مادران مردمان هزاره، سوگوارترین مادران تاریخ

امروز این تویت را دیدم. گاهی وقت است تنها تصویر نمی تواند گویای احوال ما باشد. به گفته سوزن زانتاک، تصویر برشی از یک لحظه ای است که نمی تواند ما را با رویداد نزدیک کند، برای پرکردن آن خلاء متن لازم است. در این تویت دقیقا آنچیزی که زانتاک مد نظرش بود اتفاق افتاده است.

بلی، درست گفتید! مادران مردمان هزاره، سوگوارترین مادران تاریخ اند. کافی است به ادبیات و آهنگ های که مادران هزاره سروده اند گوش کنید آنگاه به عمق دردی که سالهاست مادران هزاره از آن به خود می پیچد آگاه خواهی شد. با دیدن این تصویر و متن موجز قلبم درد گرفت.

۱۶ بهمن ۱۳۹۹

یک درس از هزاره های پاکستان

هزاره ها در افغانستان باید از هزاره های کویته درس بگیرند. وقتی ده نفر از معدن چیان آنها در بلوچستان به قتل رسیدند، اکثر آنها کارهای شان را رها کردند. طبق گزارش afp حدود 15000 معدن چی هزاره تا حال به کار شان برنگشته اند. این باعث شده است که نزدیک به 200 کارخانه معدن از کار بیفتد، مردم محل و تجارت های شان از کار افتاده است. دولت فدرال پاکستان نگران شده و حالا قول داده که امنیت کارگران را بگیرد. معلوم نیست تا چه اندازه آنها به قول شان وفا می کنند.

ولی چیزی که اینجا مهم است این است که این باید به یک حرک مدنی و اعتراضی تبدیل شود. این برگ برنده که حالا به دست هزاره هاست باید در آینده ازش در برابر بی عدالتی ها استفاده کنند. چیزی که برای هزاره های افغانستان درخور توجه است این است که این باید درسی باشد برای آنها. اگر رهبران و کلانان هزاره تصمیم بگیرند که سربازان شان را از خط مقدم جبهه فرابخوانند چیزی را از دست نخواهند داد که هیچ بلکه بیشتر باعث وحدت آنها می شود. هزاره ها باید کارهای کلانتری بکند که اگر بخواهند به قتل عام و بی عدالتی علیه شان پایان دهند.

contact

نام

ایمیل *

پیام *