امروز به این خبر بی بی سی برخوردم در مورد دختر جوانی که با ساق پای برهنه در سرک ها راه می رود. حقیقت این است که نمی شود از این عکس چیزی گرفت مگر اینکه مثل هزاران نفر دیگر حدث و گمان برهانیم. حدث و گمان زدن طبیعی است اما این حدث و گمان ما را به ده ها پرسش و پاسخ های ناگفته نه تنها نزدیک نمی کنند بلکه گمراه می کنند.
شاید روزی این خانم معمایی را که بسیاری ها را گیچ کرده است بیاید و بگشاید و شاید هم این کار را نکند. اما بهتر است آن عده از کسانی که قضاوت می کنند اندکی تامل و ترحم در مورد این مسئله به خرج بدهند. خیلی زود و خیلی هم ساده لوحانه خواهد بود که چنین عملی را تقابل سنت و مدرنیته بنامیم. این موارد چندان ربطی به آنچه خیلی ها تصور می کنند ندارد. آن جامعه فلک زده مسیر طولانی را باید تجربه کند تا به آن مرحله ای از تقابل سنت و مدرنیزم برسد.
نکته دیگر اینکه این عمل را اصلا نمی شود نسبت به تقابل سنت و مدرنیزم داد. کی شک دارد که این دختر خانم از دست کسانی فرار کرده که شاید می خواستند به او تجاوز کنند؟ متکای این ادعا هم ظاهر این دختر خانم است. مثلا پای برهنه بدون کفش، و آشفتگی ظاهری او. ممکن است همین لباس هم برای او پوشانیده شده باشد اما برای رقص. در این صورت، ادعاهای کسانی که تقابل ارزشهای کهن و مدرن را دارند اصلا محلی از اعراب ندارد. اما بالفرض اینکه در نظر بگیریم این دختر جوان قصد به زیر سوال بردن سنت ها داشته است باید از او پرسید که چه چیز باعث شده است که تصمیم به چنین کاری بگیرد.
خلاصه اینکه خیلی از آن خانم های که سنگ حقوق زن و فیمیزنم را به سینه میزنند در اجتماع حضور دارند و فعالند، آنان را همه می شناسند و می دانند چه می کنند. پس این دختر خانم بی نام و نشان از کجا شد و قصدش چیست؟ اینجاست که ما باید به این مسئله از نگاه آنچه که خیلی ها تقابل ارزش ها نامیده اند نگاه نکنیم. حقیقت امر را اگر براین فرض بگذاریم که این خانم هنجارشکنی کرده است، به این پرسش باید پاسخ داد که آیا "اراده آزاد" او را به این کار واداشته یا عناصر دیگر او را تحت تاثیر قرار داده است؟
Labels:
زنان
1 comments:
فکرت عزیز همیشه سبز باشید. متاسفانه واکنش های مردم افغانستان هیچ گاهی بر پایه تفکر استوار نبوده است. مردم ما قبل از آنکه واقعیت را بفهمند قضاوت می کنند. به جای کار گرفتن از عقل و منطق، از احساسات شان استفاده می کنند و احساساتی که مردم افغانستان همیشه با آن حرکت کرده است هم احساسات شغالی بوده. دقیق چیزی را نوشتی که من بارها فکر کرده بودم، اما از خیر نوشتن اش گذشتم.
قلم ات سبز باد!
ارسال یک نظر