در طی هفته های گذشته مارکس خواندم. برای اینکه بعضی تیوری های ماتریالیسم تاریخی اش را بهتر بفهمم سراغ فویر باخ و هگل رفتم. چقدر خوشحالم از این کشفم و چقدر غبطه میخورم به کسانی که زودتر مارکس را کشف کردند، خوانده اند و فهمیده اند. امروز به این میاندیشیدم که اگر مارکس را 15 یا 20 سال پیش خوانده بودم، درک من از جهان و وضعیت موجود بهتر بود و ای بسا که موقعیت شخصی ام. برای این چند روز، یک حس خیلی سنگینی مملو از فقدان و از دست رفتن زمان بر من غلبه کرد. چه چیزهای را که ما از دست ندادیم! چه فرصت های که تبدیل به قدرت و توانایی بود بی توجه از کنارش رد نشدیم! چقدر بدیهی پنداشتیم چیزهای که مهیا بود ولی حالا به آن می چسپیم. بهرحال، خوشحالم از اینکه مارکس را کشف کردم هرچند دیر. چقدر فکر بکری داشته، چقدر فهم درستی از اجتماع و تاریخ فهم بشر داشته و چقدر خوش فکر بوده!
skip to main |
skip to sidebar
یادداشت هایی پراکنده یک دانشجوی دکترای انتروپولوژی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
contact
فوتوبلاگ
soundcloud
Blog Archive
-
▼
2021
(61)
-
▼
ژانویهٔ
(17)
- بقا در برابر هژمونی تاریخی
- و این خیابان پایان ناپذیر
- the Orwellian world
- یافت شده: شعری از گوته
- خرده هویت ها و مشکلات نظریه جهانی حقوق بشر
- سیستم مقصر است نه افراد
- استدلال معیوب که منجر به بی عدالتی می شود
- به ایدیولوژی تمرکز کنیم نه فرد
- چیزی بنام "نژاد" وجود ندارد
- در باره موضوع زهرا موسوی
- و کسانی که لکنت دارند
- پناپتیکان اسلامی
- وقتی دموکراسی می میرد
- سیر قهقرایی
- وبلاگ عزیز!
- کشف مارکس
- فهم مخدوش از وقایع
-
▼
ژانویهٔ
(17)
0 comments:
ارسال یک نظر