بعضی از مردمان گمان دارند که آدمی همچون ماشین یا ابزار خودکار اما انعطاف پذیری است که می توان در آن برنامه نوشت و نسخه پیچید و به آینده سپرد که در آن از پیش معین گردد که چه باید کرد و چه باید نکرد و چه رویاهای در ذهن شان پدید آید. ای کاش آدمی و ذهن آدمی چنین بودی که با ایجاد یک طرح، آیندهء تازه ای را در ذهن او جاه دادی و گذشته اش را از ذهن برکندی و به فراموشی سپردی. ای کاش چنین توانی در آدمی بودی که در این سیستم پیچیده ای که نام آن را حافظه نهاده اند، جایی که ارتباطات عصبی و اهمیت عاطفی تجربیات گذشته آدمی اغلب مورد بازبینی و تقویت قرار می گیرند، در کنترول بودی و به دلخواه مان مسیر میلیاردها نورون در ثانیه را آنطور پروراندی که آرزو می کردیم. دریغا که چنین امر محال بنظر می آید و آدمی بدون گذشته و مرور و یادآوری آن چیزی نبودی جز سنگ.
یادداشت هایی پراکنده یک دانشجوی هزاره کاندیدای دکترای انتروپولوژی
یکشنبه، اسفند ۲۶، ۱۴۰۳
جمعه، اسفند ۲۴، ۱۴۰۳
پرسش در مورد اصلیت و خاستگاه هزاره ها
یکی از سوال های که ذهن هزاره های معاصر را درگیر کرده این است که ما مردم هزاره اصلا کی هستیم و اصلیت یا خاستگاه مان کجاست؟
این سوال هیچ بستری تاریخی ندارد ولی خوب سوال سوال است. به راستی، چرا چنین سوالی اصلا طرح شود؟ کی ها این را مطرح می کند؟
از منظرهای مختلف میشه به این سوال پاسخ داد اما نباید پاسخ داد. چیزی که من فکر می کنم بیشتر به این سوال پر و بال داده است خود هزاره ها نه بلکه غیرهزاره هاست. خاستگاه این سوال در میان کسانی است که هزاره ها را از افغانستان نمی پندارند. خاستگاه این نگاه در میان کسانی است که می گویند هزاره ها غریبه اند و با لشکر فلان و فلان در فلان قرن به افغانستان آمده اند. خاستگاه این سوال در گفتار و رفتار غیرانسانی اقوام غالب نسبت به هزاره است که هنوز ادامه دارد. خاستگاه این نگاه تبعیض آمیز در میان کسانی است که به انسان زدایی، دیگرسازی، و غریبه سازی هزاره ها دامن زده اند و می زنند. این یکی از عناصر تحکم قدرت قبیلوی و هژمونی قومی است که حداقل از 150 قبل تا حال ادامه داشته است.
امروزه این سوال در میان هزاره ها درونی سازی شده است. به این معنی که هزاره ها امروزه همین سوال را که اقوام غالب ازش می پرسیدند که ولا شما مردم که چهره تان به ما نمیخوره، شما مردم دیگه رقم نماز می خوانید، دیگه رقم لباس می پوشید، دیگه رقم گپ می زنید، امی شما مردم اصلا از کجا آمدید. این از کجا آمدید، دقیقا همان هسته اصلی دیگرسازی که خشونت علیه هزاره ها را عادی سازی می کند. وقتی شما همین سوال "از کجا آمده اید؟" و "اصلیت شما چیست؟" مطرح کنید به این معنی است که به بومی بودن انسان هزاره شک دارید. شک دارید که او از همان کشور است چون هیچ یکی از عناصر فرهنگی و اجتماعی و رفتار و گفتارش به شما نزدیک نیست. قوم غالب و هژمون طلب فقط می خواهد با طرح این سوال شکی در زیست انسان هزاره در قلمروه آبایی اش به وجود بیاورد.
حالا این سوال و این شک در میان هزاره ها درونی سازی شده است. خوب، ما هزاره ها چه کار باید بکنیم؟ هیچ، جزء نادیده گرفتن این موضوع و آگاهی رسانی و توضیح این موضوع که این نگاه برخواسته از روایت تبعیض آمیز اقوام غالب است که برای زیر سوال بردن موجودیت شما و سرزمین اجدادی شما به کار می برد.
همانطور که سیاهان امریکا در برابر روایت هژمون و برتری طلب سفید ها می ایستند و اجازه نمی دهند روایت های دیگرسازی و غریبه سازی سفیدهای برتری طلب موجودیت آنها را مورد سوال قرار بدهند ما هزاره ها هم باید در برابر روایت های دیگرسازی گرایانه و غریبه سازی گرایانه اقوام غالب افغانستان بایستیم و در باره اینکه اصلیت ما هزاره ها به کجا می رسد و از کجا آمده ایم نباید زره ای فکر بکنیم. این را به این امر بسپاریم که روایت های این چنینی معمولا از شکنندگی و ضعف اقوام غالب و هژمون طلب سرچشمه می گیرند. بدین خاطر، روی این موضوع نباید بحث شود. در عوض از اقوام غالب بپرسیم که اصلیت آنها از کجاست؟ آنها از کجا آمده اند؟
چهارشنبه، اسفند ۲۲، ۱۴۰۳
جینوسایدی که ممن است در آینده اتفاق بیفته؟!!😮
امروز از قضا چشمم به مقالهء ملیسا کوویندا افتاد. مقاله سال 2024 در یک کتاب بنام قوم نگاری هایی مرزی (frontier ethnographies) چاپ شده. در آنجا ملیسا میگه جینوساید هزاره "ممکن" است در آینده اتفاق بیفته. یعنی که الان اتفاق نمیفته و اینکه ما داد می زنیم که از سال 1890 تا حال محکوم به جینوساید هستیم این یعنی جوکه؟ تشکر از اینکه اذعان کردین که در گذشته اتفاق افتاده ولی ببخشید که این را به سمع تان می رسانم: جینوساید هزاره همین لحظه در حال اتفاق است. جینوساید هزاره ها یک پروسه طولانی داشته و دارد. نمی توانیم بگوییم که در گذشته اتفاق افتاده و ممکن است در آینده هم اتفاق بیفته. این نوع استدلال مانند این می ماند که بگوییم ولا هفته گذشته باران بارید. اکنون که در آسمان ابر نیست ولی ممکن است در هفته آینده باران ببارد.
یکشنبه، اسفند ۱۹، ۱۴۰۳
مهاجر چیست؟
یکشنبه، اسفند ۱۲، ۱۴۰۳
عمق نگاه یک نویسنده پشتون به مسیله پشتون
یک نویسنده پشتون بنام ابوبکر صدیق که مدت زیادی است در رادیو آزادی خبرنگار است در سال 2014 کتابی به نشر رساند بنام "the pashtun question" که ترجمه اش میشه مسیله پشتون. صورت مسئله کل کتاب اینه: دلیل اصلی اینکه پشتون ها در دو سوی مرز دست به خشونت و خونریزی می زنند اینه که دولت های افغانستان و پاکستان مایل نیستند پشتون ها را در ساختار قدرت سهیم کنند. بعد نویسنده نتیجه میگیره که اگر آنها در سیاست و اقتصاد ادغام شوند آنگاه پشتون ها دست از خون ریزی و خشونت خواهند کشید. عمق نگاه روشنفکران پشتون در طی همین ۲۰ سال جمهوریت همین بوده. واقعا واوووو
شنبه، اسفند ۱۱، ۱۴۰۳
هویت تجربی
هویت هزارگی یک هویت تجربی است. به این معنی که هزاره ها ارزش های مانند باور به برابری، آزادی و عدالت و ارزش گذاشتن به آموزش و اهمیت آن را می زیند.
معنی هویت تجربی در این نقل قول فیلسوف کریستین کورسگارد (Christine Korsgaard) به خوبی انعکاس یافته:
Identity is "a description under which you value yourself, a description under which you find your life to be worth living and your actions to be worth undertaking"
هویت تعریفی است که شما بر اساس آن به خود ارزش قایلید، تعریفی که بر اساس آن زندگی تان ارزش زیستن دارد و اقدامات تان ارزش انجام دادن دارند.
چهارشنبه، اسفند ۰۸، ۱۴۰۳
هزاره زدایی از طریق هنر
سهشنبه، اسفند ۰۷، ۱۴۰۳
بیدل: ای حوصلۀ خیال تنگی نکنی
من این شعر بیدل را سال ها پیش به انگلیسی ترجمه کرده بودم. امروز دوباره مرور کردم، دیدم ترجمه آنقدر روان نیست. یک دست رویش کشیدم و فکر می کنم اکنون خواندنی و فهمیدنی شده است. شرح این رباعی بیدل را در وبلاگ انگلیسی نوشته ام.
پنجشنبه، اسفند ۰۲، ۱۴۰۳
بیدل
هرکه رفت از دیده داغی بر دل ما تازه کرد
در زمین نرم نقش پا نمایان می شود
whoever left us
ailed us,
like fresh wounds in our heart
and like the footprints in the sand
Poem by Mirza Bidel
Translated by Nasim Fekrat
سهشنبه، بهمن ۳۰، ۱۴۰۳
pareidolia
امروز در کتاب آرکیالوژی می خواندم که در سال 2004 یک خانم آمریکایی یک ساندویج گریل شده را که یک طرفش سوخته و ظاهرا سیمای مریم باکره را نشان میداده بعد از ده سال به مبلغ 28000 دلار در ای بی فروخته. رفتم در گوگل سرچ کردم و یافتمش. دیدم واقعا سیمای آن بزرگوار در دل تاریکی نقش بسته.ناگهان از درون فریادی برخواست که یا حضرت مریم این چه کاری است که میکنی، در نان نیمه سوخته ظهور میکنی؟ ناگهانآن ایده نور در تاریکی یادم آمد. متوجه شدم دلیل ظهور حضرت چه بوده.
در این بادنجان رومی واضح است که خداوند از طریق الله خودش را نشان داده:
چهارشنبه، بهمن ۲۴، ۱۴۰۳
زنان هزاره: روایت و هویت از طریق دیجیتال
اگر در منطقه واشنگتن دی سی هستید، حتما باید به این رویداد شگفتانگیز توجه کنید: "زنان هزاره افغانستان داستانهای دیجیتال خود را به اشتراک میگذارند." آنچه این رویداد را منحصر به فرد میکند این است که برای اولین بار، زنان هزاره قادرند داستانهای خود را به اشتراک بگذارند. زنان هزاره مخزن ناشناختهای از استعداد، شجاعت، مقاومت در برابر ظلم، تابآوری و استقامت در برابر فشار مداوم از طرف اقوام حاکم هستند. این یک فرصت خوب است تا کشف کنید که هزارهها کی هستند، بهویژه زنان هزاره چه نقشی در ۲۰ سال وضعیت نسبتاً دموکراتیک و صلحآمیز که با حضور ایالات متحده و متحدان آن ایجاد شده بود ایفا کردند و چگونه این صلح شکننده یک شبه از هم پاشید. پیامد این خیانت برای زنان بهویژه زنان هزاره فاجعهبار بود چرا که آنها به عنوان طبقه پایین یا کست فروتر جامعه مورد ظلم قرار گرفتهاند.
در افغانستان، اگر به گروه قومی هزاره تعلق داشته باشید، بدترین وضعیت را تجربه میکنید و به طور کامل از تمام عرصههای زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کنار گذاشته میشوید. این وضعیت فعلی مردم هزاره تحت رژیم بالفعل گروه تروریستی طالبان است.
این رویداد فرصتی است برای آگاهی از هویتهای اجتماعی، سیاسی و شخصی زنان هزاره، چیزی که توسط گروههای قومی مسلط در افغانستان و حتی در خارج نادیده گرفته و کمارزش شمرده شده است. رویدادهایی مانند این، پلتفرمهایی برای زنان هزاره فراهم میآورد تا داستانهای خود را بیان کنند، داستانهایی که منحصر به فرد و متفاوت از زنان سایر گروههای قومی، مانند افغان/پشتون، تاجیکها و دیگران است. برای جزئیات بیشتر در مورد رویداد، اینجا کلیک کنید و برای دسترسی مستقیم به صفحه ثبتنام، اینجا کلیک کنید.
شنبه، بهمن ۲۰، ۱۴۰۳
اندر باب تعلل و لذت رنج بخش
حالا این وبلاگ جایی شده برای اهمال کاری و تعلل. من باید پایان نامه ام را بنویسم و تمام کنم. اما وقتی می خواهم دست به کار شوم، می بینم که یک چیزی در ته ذهنم به من یادآوری می کند که وبلاگ هم یادت نره، گل پسر! آنجا هم ممکن است یک سری خزعبلات بالفارسی لا انجیلیزی سر هم ببافی، خودت را بفریبی، روزت را سیاه کنی و همینطور خودت را زمین گیر کنی و در آخر روز سه چار جای بدن تو از چیمقو (کلمه هزارگی است به معنی pinch) سیاه کنی و بعد خانه برگردی ببینی هیچ کاری نکردی. بعد یک دفعه چنان فریادی برآری که شش هایت تا سه شبانه روز از تب به ناله بیفتد. وای خاک ده سرمه!
جمعه، بهمن ۱۹، ۱۴۰۳
تروپ های رایج و خفت بار: زن افغانم، بیچاره ام، مظلومم
عکس العمل ترامپ و پاسخ ندادن او به کنار ولی طرح سوال آن خانم چقدر پراکنده، گیج کننده، مشمیزکننده و تحقیرآمیز بود. از متن سوال و کلماتی که به کار برده بود این چیزها به دست می آید: زن افغانم؛ بیچاره ام، رنجیده ام، مظلوم، پرتوقعم، و بعد از اینقدر ابراز خفت و خواری، از یک نارسیسست می پرسد برنامه ات برای زنان افغان چیه. سوال پرسیدن با چنین خفت و خواری آبرو ریزی و مایه شرم است. با آن نخوتی که در افغانستان دیگران را آدم به شمار نمی آرند، اینجا در مقابل سفید ها خودشان را ذلیل و بیچاره ترین انسانها معرفی می کنند. آنهم کاش کمی از حقیقت درش باشد. خود این خانم شهروند آمریکاست، از طبقه مرفه جامعه افغانستان بوده و در کودکی به آمریکا آمده، با یک سفید آمریکایی ازدواج کرده. با رنجی که او ازش یاد می کند کاملا بیگانه است اما جریت میکنه درد و رنج زنان دیگر را برای خودش مصادره بکنه.
به گفتهء اسد بودا:
سئوال پرسیدن هنر است. هوش و دانایی نیاز دارد. ربطِ خاصی به خبرنگاران ندارد. مکتبرفتهگانِ خود-داناپندار و فرصتطلبِ افغانستان، سئوال و ابرازِ نظر را از هم تفکیک نمیکنند. اغلب، حتا پیش از طرحِ سئوال، با پرگویی، بزرگنمایی یا مظلومنمایی و خفتجویی، به پرسش خود پاسخ میدهند.
پنجشنبه، بهمن ۱۸، ۱۴۰۳
تبرئه از یک حقارت و پناه بردن به یک جنایتکار جنگی
چهارشنبه، بهمن ۱۷، ۱۴۰۳
!un-freaking-believable
سهشنبه، بهمن ۱۶، ۱۴۰۳
ابراهیم نبوی
بعضی خاطره ها بصورت غیرمنتظره وارد افکار روزانه آدم میشه بدون اینکه شما اندک سعی فعالانه در سپردن و یا یادآوری آن تلاش کرده باشید. خاطره ای از ابراهیم نبوی یکی از اینهاست. باری، من با دوستان دی سی ام در یکی از یکشنبه ها به بازی فوتبال رفتیم. مهدی و یونس و فاطمه هم بودند. وارد بازی زمین شدیم. یونس مرا به ابراهیم نبوی معرفی کرد. دست دادیم. آدمی با جثه کمی کلفت و قد متوسط و موهای خاکستری و خوش برخوردی بود. قول گذاشتیم که باهم ببنیم. اما هرگز اتفاق نیافتاد.
دانشنامهء طنز نوشته بود. تابستان سال گذشته، چند تا از دوستان او را مهمان کردند. من نتوانستم شرکت کنم. از قول دوستان، ابراهیم نبوی در آن ضیافت گفته بود، من وقتی تاریخ طنز در افغانستان را می نوشتم، متوجه شدم که طنزنویسان آن کشور همه هزاره اند و کسانی اند که بعضی های شان را من میشناسم.
یاد و خاطره او گرامی باد.
سهشنبه، بهمن ۰۹، ۱۴۰۳
ماشین اخراج ترامپ
یکشنبه، بهمن ۰۷، ۱۴۰۳
خطر سفر برگشت ناپذیر در انتظار دانشجویان بین المللی
اگر دانشجوی بین المللی هستید، خصوصا از کشورهای اسلامی، و با ویزای دانشجویی در دانشگاه های آمریکا در حال تحصیل هستید، آمریکا را ترک نکنید. امکان برگشت به آمریکا ممکن است برای دانشجویان از کشورهای اسلام دارنده ویزای F-1 و J-1 محدود شود.
احتمال می رود ترامپ، در ادامه یک سری فرمانهای ضد مهاجرتی دور دوم ریاست جمهوری اش، آن فرمان اجرایی ۱۳۷۶۹ که در مارج 2017 به اجراء گذاشت، بازگرداند. در این صورت حتی کسانی که گرین کارت دارند ممکن است برای برگشت به آمریکا با مشکل روبرو شوند. بعد از اجرایی شدن فرمان 13769 که مشهور به Muslim Ban یا ممنوعیت علیه مسلمانان بود، خیلی ایرانی ها برای ورود به آمریکا در میدان های هوایی دچار مشکل شدند.
هفت کشور اسلامی که قبلا هدف فرمان ممنوعیت ورود به آمریکا قرار گرفته بود عبارت است از ایران، عراق، سوریه، لیبی، سومالی، سودان و یمن.
شنبه، بهمن ۰۶، ۱۴۰۳
با گرین کارت از آمریکا خارج نشوید
من با دو وکیل آمریکایی صحبت کردم. یکی ازاین دو وکیل با یک گروه 80 نفری وکلای که بصورت پرو بونو (pro bono) با مهاجرین کار می کنند گفت پیشنهاد همه وکلا این است که اگر دارنده گرین کارت هستید و ار کشورهای در حال توسعه و مسلمان آمدید، از آمریکا خارج نشوید. هرچند بصورت قانونی شما می توانید بیرون از آمریکا سفر کنید ولی احتمال دارد در میدان هوایی به شما اجازه ندهند وارد آمریکا شوید. حتی ممکن است از میدان هوایی مبداء به شما اجازه پرواز به آمریکا را ندهند.
جمعه، بهمن ۰۵، ۱۴۰۳
فرمان های ضد مهاجرتی: رعب و ترسی که ما را فرا گرفته
در روزهای اخیر بعد از اینکه ترامپ دوباره وارد کاخ سفید شد و بلافاصله دست به یک سری صدور فرمان های ضد مهاجرتی زد، اکنون فضای ملتهبی همه جا را فرا گرفته است. همه جوامع مهاجرین نگرانند خصوصا مهاجرین افغانستانی ای که در سه سال اخیر به آمریکا آمده اند.
دو گروه مشخصا آسیب پذیرند. یعنی آیس (ICE) اداره مهاجرت و گمرک ایالات متحده می توانند کسانی که وضعیت مشخصی حقوقی ندارند بازداشت کنند. بعضی از مهاجرین افغانستانی از مرزهای جنوبی وارد آمریکا شده اند. برای اکثر آنها وضعیت "پرول" (parole) داده است. یک عده دادگاهی شده اند و پرونده های قبول شده اند و برای بعضی های دیگر تاریخ مشخص دادگاه داده شده است که تقریبا تا دو سال معطلی دارد. گروه دیگر کسانی اند که پرونده اسایلم (asylum) دارند. وضعیت حقوقی آنها هنوز مشخص نیست. به عبارت دیگر، یا قبول نشده اند، و یا در حال طی مراحلند و یا در حالت انتظار. در هر صورت، وضعیت حقوقی آنها آسیب پذیر است.
در روزهای گذشته، پیام های زیادی دریافت کردم. از من می پرسند چه کار کنیم. من با یک وکیلی که از سالها قبل میشناسم در تماس شدم. او در یک گروه 80 نفر وکلای است که بصورت داوطلب به مهاجرین کمک های حقوقی ارائه می کند. سوال های که از من شده بود از او پرسیدم، جواب ها را یادداشت کردم و در روزهای آینده در پست می کنم. شاید در بخش انگلیسی وبلاگم هم بگذارم. امیدوارم برای آگاهی عمومی مفید باشد. ما باید با هم علیه این سیاست های ناعادلانه مبارزه کنیم.
چهارشنبه، بهمن ۰۳، ۱۴۰۳
نیولیبرالیزم: بیماری اقتصادی و اجتماعی
حالا نیولبیرالیزم تقریبا به فحش می ماند. این را حداقل در محیط آکادمیک میشه دید و حس کرد. چهل سال از عمر این "شر" می گذرد. شری که اکنون گندش در آمده است. در دو دهه اول عمر این شر، نیوکان ها از ترویج یکجانبه دموکراسی و مداخله گرایی حمایت کردند. میکانیزم مثل بازار آزاد را ترویج کردند که بتوانند خود نفع ببرند و نهایتا اقتصاد جهان را کنترول کنند. دموکراسی را ترویج کردند که با استفاده از ابزار نظامی حکومت ها را فرو بریزند. یکی از ابزار قدرتمند نیوکان ها در روابط بین الملل حقوق بشر بود. هرکجا که خواستند بیشرمانه دست به تخت و تاز زدند، کشتند، بردند، دریدند و نابود کردند تا حقوق بشر را ترویج کنند و شهروندان را از چنگ حکام ظالم و مستبد برهانند.
حالا، از ورشکستگی بانک ها در سال های اخیر گرفته تا نابرابری درآمد، نابرابری اجماعتی، و شکاف عمیق بین غنی و فقیر، و اقتصاد گیگ و تا همین پاپیولیزم عوام فریبانه ای که ما حالا شاهدش هستیم، همه و همه نتیجه و اثر این مریضی است. وضعیت فعلی آمریکا را فقط می شود در این بستر تاریخی و اجتماعی دید.
ترامپ نتیجه همین بیماری است که نیولیبرالیزم به آمریکا و جهان عرضه کرد. جامعه آمریکا محصولش را درو می کند. ببینیم از آن بذرهای که در طی این ۴۰ سال کاشته اند چه محصولی به دست می آید.
سهشنبه، بهمن ۰۲، ۱۴۰۳
تیک تاک: ممنوعیت و تعلیق
جمعه، دی ۲۸، ۱۴۰۳
مرگ ابراهیم نبوی
مطالبی که تا حال در بی بی سی و سایت های خبری دیگر در مورد مرگ (آری مرگ چون کلمه خودکشی جالب نیست) ناگهانی ابراهیم نبوی نشر شده اند یک موضوع مهمی را نادیده گرفته اند و یا شاید نمی دانستند: پناهندگی و بلاتکلیفی.
نبوی در یک بلاتکلیفی مهاجرت بسر می برد. از یک دوستی که او را میشناسد شنیدم که پرونده پناهندگی او در USCIS در حالت تعلیق بوده است. دلیلش هم ظاهرا گذشته کاری بوده است. او مدتی در دستگاه دولت جمهوری اسلامی ایران کار کرده بود. همین باعث شده بود که پرونده مهاجرت او بلاتکلیف بماند. بلاتکلیفی پرونده مهاجرت در دستگاه مهاجرتی آمریکا فرساینده و کشنده است. تنها کسانی این بلاتکلیفی را درک می کنند که پرونده پناهندگی داشته اند و مدتی بلاتکلیف مانده اند. انتظار طولانی باعث ناراحتی و مشقت مالی و روانی همراست. بلاتکلیفی و عدم اطمینان و ترس مداوم و وضعیت نامعلومی حقوقی آینده، و حتی اخراج، همه اینها کشنده است.
پنجشنبه، دی ۲۰، ۱۴۰۳
آتش سوزی لاس انجلیس: ناله های که شنیده نمی شود
چهارشنبه، دی ۱۲، ۱۴۰۳
خودکشی : از دست دادن نبرد با ذهن
بعضی ها می گویند زندگی یک مبارزه است. این نگاه شاید درست باشد اما بستگی به شرایط دارد. از یاد نبریم که ما برای این به دنیا نیامدیم که با زندگی در نبرد باشیم. فکر می کنم بهترین مبارزه حماسی همان مبارزه با ذهنی است که به ما می گوید این زندگی یک نبرد است. این نگاه تقریبا نزدیک به آن دیدگاه fatalistic است. به این معنی که هرچیزی پیش از پیش تعیین شده و غیر قابل تغییر است و زندگی آدمی هم معنی دیگری ندارد جز رنج. پایان دادن به زندگی شاید یک لحظه ضعف در مبارزه شجاعانه برای زندگی است.
از نگاه انتروپولوژی، شجاعت برای زندگی بخشی از تکامل و تحول تدریجی ما انسان هاست. شجاعت برای بقا بخشی از زنده ماندن و زندگی کردن است به این معنی که توانایی رویارویی با ترس و مقابله و استقامت در برابر شرایط ناگوار و چالش برانگیز و فایق آمدن بر آن یک امر ضروری است. منظور تنها شجاعت فزیکی نیست بلکه ذهنی هم است.